عمارت کیم p7
ویو تهیونگ
نمیدونم چرا عصبی شد و رفت بالا ولی بیخیال راستی من چرا دلم بهش سوخت و تنبیهش نکردم من تهیونگم کیم تهیونگ خشن ترین مافیا چرا باید دلم بهش بسوزه چرا وقتی میبینمش قلبم میاد تو دهنم انگار میخواد سینمو جر بده و بیاد بیرون یعنی من عاشق شدم...نه تهیونگ به خودت بیا تو عاشقش نیستی حداقل اگرم باشی اون دوست نداره چرا با خودت خیال میبافی هوفف الان دارم با خودم حرف میزنم
ویو ا.ت
نمیدونم چرا انقدر تنهام اصلا چرا وقتی تهیونگ رو میبینم قلبم میاد دهنم ...ولی من عاشقش نیستم چون من از مافیا ها متنفرم هوففف ا.ت بس کن بچه بازیارو بزار کنار تو عاشق اون نیستی
دلم برای مامانجون تنگشده لعنت به هرچی مافیاعه البته همشون نه ...اهههه بسه چقدر با خودم حرف میزنم
اجوما:ا.ت بیام تو؟
ا.ت:آره بیا(صدای گرفته به خاطر گریه*
اجوما:ا.ت این چه کاری بود کردی تهیونگ عصبی بشه برات بد میشه ها
ا.ت:اجوما
اجوما:بله
ا.ت:میتونم برم کلاس بسکتبالم
اجوما:نمیدونم
ا.ت:میرم از اون بد اخلاق بپرسم
ویو ا.ت
بدو توجه بهنرفای اجوما رفتم پایین ولی پایین نبود رفتم بالا در اتاقش رو زدم کسی باز نکرد رفتم اتاق بغلی رفتم داخل چقدر قشنگ بود تم طوسی و سفید بود تو این حال بودم که صدای تهیونگ رو شنیدم
تهیونگ:اینجا چیکار میکنی؟
ا.ت:ارباب میخواستم بگم میشه برم کلاس بسکتبالم؟
تهیونگ:نه
ا.ت:تروخدا ارباب من که نمیخوام فرار کنم آخه کارو دارم برم دوس دارم برگردم به اون خرابه نه تروخدااااا
تهیونگ:هوفففف باش حالا برو راستی چند شنبه هاس و ساعتش؟
ا.ت:هرروز هست از ساعت ۱ تا ۴
تهیونگ:خیلی خب فردا میری وای قوانین داره
۱ درمورد من به کسی چیزی نمیگی
۲ آدرس اینجا رو نمیدی
.....
۱۰۰ فرار نمیکنی
ا.ت:باشه شب بخیر
ویو ا.ت
با خوشحالی دوییدم تو اتاق هوراااااا فردا میرم
نمیدونم چرا عصبی شد و رفت بالا ولی بیخیال راستی من چرا دلم بهش سوخت و تنبیهش نکردم من تهیونگم کیم تهیونگ خشن ترین مافیا چرا باید دلم بهش بسوزه چرا وقتی میبینمش قلبم میاد تو دهنم انگار میخواد سینمو جر بده و بیاد بیرون یعنی من عاشق شدم...نه تهیونگ به خودت بیا تو عاشقش نیستی حداقل اگرم باشی اون دوست نداره چرا با خودت خیال میبافی هوفف الان دارم با خودم حرف میزنم
ویو ا.ت
نمیدونم چرا انقدر تنهام اصلا چرا وقتی تهیونگ رو میبینم قلبم میاد دهنم ...ولی من عاشقش نیستم چون من از مافیا ها متنفرم هوففف ا.ت بس کن بچه بازیارو بزار کنار تو عاشق اون نیستی
دلم برای مامانجون تنگشده لعنت به هرچی مافیاعه البته همشون نه ...اهههه بسه چقدر با خودم حرف میزنم
اجوما:ا.ت بیام تو؟
ا.ت:آره بیا(صدای گرفته به خاطر گریه*
اجوما:ا.ت این چه کاری بود کردی تهیونگ عصبی بشه برات بد میشه ها
ا.ت:اجوما
اجوما:بله
ا.ت:میتونم برم کلاس بسکتبالم
اجوما:نمیدونم
ا.ت:میرم از اون بد اخلاق بپرسم
ویو ا.ت
بدو توجه بهنرفای اجوما رفتم پایین ولی پایین نبود رفتم بالا در اتاقش رو زدم کسی باز نکرد رفتم اتاق بغلی رفتم داخل چقدر قشنگ بود تم طوسی و سفید بود تو این حال بودم که صدای تهیونگ رو شنیدم
تهیونگ:اینجا چیکار میکنی؟
ا.ت:ارباب میخواستم بگم میشه برم کلاس بسکتبالم؟
تهیونگ:نه
ا.ت:تروخدا ارباب من که نمیخوام فرار کنم آخه کارو دارم برم دوس دارم برگردم به اون خرابه نه تروخدااااا
تهیونگ:هوفففف باش حالا برو راستی چند شنبه هاس و ساعتش؟
ا.ت:هرروز هست از ساعت ۱ تا ۴
تهیونگ:خیلی خب فردا میری وای قوانین داره
۱ درمورد من به کسی چیزی نمیگی
۲ آدرس اینجا رو نمیدی
.....
۱۰۰ فرار نمیکنی
ا.ت:باشه شب بخیر
ویو ا.ت
با خوشحالی دوییدم تو اتاق هوراااااا فردا میرم
۱۳.۹k
۰۲ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.