s2 p3
!یعنی چی اینکارات؟_
+.....
....بهش نگاه کردم و سرمو انداختم پایین
نمیخوام بخورم!!؟ +
!یعنی چی نمیخوای؟؟هیچی نمیخوری_
اصالاا به تو مربوط نیست خب؟ ......+
...رفتم پیش مامان جونگکوک
....و تو گوشش لب زدم
اون قضیه ای که بهتون گفتم....لطفا بگید+
....بهش
مامانش سرشو تکون داد و رو صورتش از
....کالفگی دست کشید
بدون توجه بهش از پله ها رفتم باال و تو
.....اتاقمون
اون دختره پیشش نشست.....چرا اجازه....+
داد؟
نیم ساعت همونجوری تو بالکن نشستم....داشتم
از سرما یخ میزدم با اون لباس نازکولی برام
!اهمیتی نداشت
+.....
در با شتاب باز شد و این باعث شد برگردم و
...پشتم و نگاه کنم
قضیه چیه؟..._
...پوفف...قضیه چی؟...+
.....ط الق_
....پس مامانت گفت +
!زهی خیال باطل_
من وجودم اینجا اضافیه....فقط برای پدر و+
مادرت ارزش دارم....وقتی سر سفره شام
میخوام کنارت بشینم اون میاد میشینه و تو هیچی
نمیگی....یعنی من بی ارزشم و وجودم تو این
خونه اضافیه.... یعنی بیشتر از من دوستش
داری...تو االن خودت دلیل ناباروری
منی...خودت!از همون اول باید میدونستم از من
خوشت نمیاد و یروز فیلت یاد هندستون
میکنه...جونگکوک تو از بچه فراری بودی! تو
یدفعه عوض شدی جونگکوک! (لحن معترض و
.(بغض دار
این حرفارو نزن...منن... هیچوقت ارزش..._
....اونو بیشتر از تو ندونستم
....امشب سر سفره معلوم شد+
اون نشسته بهش بگم پاشو؟؟؟ ..._
ماهه حتی پاتو تو این اتاق نزاشتی....پس ۲+
بزار طالق بگیریم و راحت بشم! من اون
!...جونگکوک قبلی رو میخوام
_...
..اومد کمرم و بگیره تا برگردم طرفش
دستتو به من نزن....دیگه حق نداری منو+
...ببوسی...من اجازه نمیدم بهم نزدیک شی
....ات!....من شوهرتم_
هر کی میخوای باش...مهم اینه که زنت االن+
....تو اتاق منتظرته
از کیه باهم رابطه نداشتیم....تقریبا 3 ماهه!س_
!خیلی خوش خیالی+
...رفت در اتاق رو قفل کرد
ازت طالق نمیگیرم....فقط یکاری کن....+
!نبینمت
از خودم متنفر میشم وقتی تورو میبینم
....جونگکوک
_....
..تو زنمی ات....چجوری نبینمت..؟
+.....
...هفته ای دوشب باید با من باشی_
...هانا+
!اون زن من نیستتتت....اون فقط مادر بچمههه_
!بزار جفتمون لذت ببریم..
......برم گردوند و لب*اشو رو لب*ام کوبوند
جفتمون از همون لحظه غرق شدیم....دستاشو
پشت کمرم برد و عمیق تر بو*سی*د و تند تند
میب*و*سید و این باعث میشد خودش هم نفس کم بیاره
...ساعت بعد 3
+.....
....بهش نگاه کردم و سرمو انداختم پایین
نمیخوام بخورم!!؟ +
!یعنی چی نمیخوای؟؟هیچی نمیخوری_
اصالاا به تو مربوط نیست خب؟ ......+
...رفتم پیش مامان جونگکوک
....و تو گوشش لب زدم
اون قضیه ای که بهتون گفتم....لطفا بگید+
....بهش
مامانش سرشو تکون داد و رو صورتش از
....کالفگی دست کشید
بدون توجه بهش از پله ها رفتم باال و تو
.....اتاقمون
اون دختره پیشش نشست.....چرا اجازه....+
داد؟
نیم ساعت همونجوری تو بالکن نشستم....داشتم
از سرما یخ میزدم با اون لباس نازکولی برام
!اهمیتی نداشت
+.....
در با شتاب باز شد و این باعث شد برگردم و
...پشتم و نگاه کنم
قضیه چیه؟..._
...پوفف...قضیه چی؟...+
.....ط الق_
....پس مامانت گفت +
!زهی خیال باطل_
من وجودم اینجا اضافیه....فقط برای پدر و+
مادرت ارزش دارم....وقتی سر سفره شام
میخوام کنارت بشینم اون میاد میشینه و تو هیچی
نمیگی....یعنی من بی ارزشم و وجودم تو این
خونه اضافیه.... یعنی بیشتر از من دوستش
داری...تو االن خودت دلیل ناباروری
منی...خودت!از همون اول باید میدونستم از من
خوشت نمیاد و یروز فیلت یاد هندستون
میکنه...جونگکوک تو از بچه فراری بودی! تو
یدفعه عوض شدی جونگکوک! (لحن معترض و
.(بغض دار
این حرفارو نزن...منن... هیچوقت ارزش..._
....اونو بیشتر از تو ندونستم
....امشب سر سفره معلوم شد+
اون نشسته بهش بگم پاشو؟؟؟ ..._
ماهه حتی پاتو تو این اتاق نزاشتی....پس ۲+
بزار طالق بگیریم و راحت بشم! من اون
!...جونگکوک قبلی رو میخوام
_...
..اومد کمرم و بگیره تا برگردم طرفش
دستتو به من نزن....دیگه حق نداری منو+
...ببوسی...من اجازه نمیدم بهم نزدیک شی
....ات!....من شوهرتم_
هر کی میخوای باش...مهم اینه که زنت االن+
....تو اتاق منتظرته
از کیه باهم رابطه نداشتیم....تقریبا 3 ماهه!س_
!خیلی خوش خیالی+
...رفت در اتاق رو قفل کرد
ازت طالق نمیگیرم....فقط یکاری کن....+
!نبینمت
از خودم متنفر میشم وقتی تورو میبینم
....جونگکوک
_....
..تو زنمی ات....چجوری نبینمت..؟
+.....
...هفته ای دوشب باید با من باشی_
...هانا+
!اون زن من نیستتتت....اون فقط مادر بچمههه_
!بزار جفتمون لذت ببریم..
......برم گردوند و لب*اشو رو لب*ام کوبوند
جفتمون از همون لحظه غرق شدیم....دستاشو
پشت کمرم برد و عمیق تر بو*سی*د و تند تند
میب*و*سید و این باعث میشد خودش هم نفس کم بیاره
...ساعت بعد 3
۶.۲k
۰۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.