روزگار روانی
پارت۷
که دیدم یکی با لباسهای سیاه و تفنگ توی سالن اصلی اینجا چی میخواد سریع رفتم تو اتاق و در قفل کردم و به تهیونگ زنگ زدم برنداشت هرچی زنگ زدم برنداشت که یهوبا صدای دستگیره در یه جیغ آروم کشیدم که گفت
؟:بیداری اره بیا درو باز کن کاریت ندارم
ات:برو از اینجا تا زنگ نزدم شوهرم
؟:شوهرت شوهرت به من گفته بیام زنگ بزنی هم کاری نمیکنه
ات:امکان ندارد
؟:دوست داری ببینم پس بیا
پشت در بود که صدای بوق گوشی اومد که جواب داد
تهیونگ:چیه
؟:آقا زنتون چیکار کنم؟
تهیونگ:احمق معلومه بکشش
؟:چشم
تهیونگ:دفعه دیگه که زنگ زدی خبر مرگشو بده
؟:چشم
لیا:عزیزم بیا بریم فیلم نگاه کنیم
تهیونگ:اومدم
با شنیدن این حرفا اشکام بدون اجازه از من ریختن چرا چرا تو یه شب اون عشق کهن نابود شد چرا
؟:خوب در رو باز کن
ات:نمیخوام
؟:پس خودم میام
رفتم کنار تخت نشستم که دیدم اون مرده صدایی از نیومد میخواستم برم درو باز کنم که ببینم کجاست که یهو در با شتاب باز شد و شکست و من چون کنارش بودم پرت شدم اون طرف بدنم کوفته شده بود که اون مرده اومد تو
؟:ببخشید ولی مجبورم
ات:توروخدا لطفا ولم کن هرچقدر پول بخوای میدم لطفا
؟:نمیشه
ات:لطفا
که مرده اسلحه شو سمتم گرفت میخواست بزنه تو سرم که....
که دیدم یکی با لباسهای سیاه و تفنگ توی سالن اصلی اینجا چی میخواد سریع رفتم تو اتاق و در قفل کردم و به تهیونگ زنگ زدم برنداشت هرچی زنگ زدم برنداشت که یهوبا صدای دستگیره در یه جیغ آروم کشیدم که گفت
؟:بیداری اره بیا درو باز کن کاریت ندارم
ات:برو از اینجا تا زنگ نزدم شوهرم
؟:شوهرت شوهرت به من گفته بیام زنگ بزنی هم کاری نمیکنه
ات:امکان ندارد
؟:دوست داری ببینم پس بیا
پشت در بود که صدای بوق گوشی اومد که جواب داد
تهیونگ:چیه
؟:آقا زنتون چیکار کنم؟
تهیونگ:احمق معلومه بکشش
؟:چشم
تهیونگ:دفعه دیگه که زنگ زدی خبر مرگشو بده
؟:چشم
لیا:عزیزم بیا بریم فیلم نگاه کنیم
تهیونگ:اومدم
با شنیدن این حرفا اشکام بدون اجازه از من ریختن چرا چرا تو یه شب اون عشق کهن نابود شد چرا
؟:خوب در رو باز کن
ات:نمیخوام
؟:پس خودم میام
رفتم کنار تخت نشستم که دیدم اون مرده صدایی از نیومد میخواستم برم درو باز کنم که ببینم کجاست که یهو در با شتاب باز شد و شکست و من چون کنارش بودم پرت شدم اون طرف بدنم کوفته شده بود که اون مرده اومد تو
؟:ببخشید ولی مجبورم
ات:توروخدا لطفا ولم کن هرچقدر پول بخوای میدم لطفا
؟:نمیشه
ات:لطفا
که مرده اسلحه شو سمتم گرفت میخواست بزنه تو سرم که....
۵.۳k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.