وقتی توی حموم....
وقتی توی حموم....
-------------------------------------------------------
اروم بغلم کرد و از حموم آوردم بیرون و گذاشتم روی تخت *حموم توی اتاق بوده* شلوارک و تیشرت مشکی لَـش خودش رو آوردم و تنم کرد۰
ته:*خنده*
یونا:چرا میخندی؟
ته:لباسه زیادی گشادته*خنده*
یونا:میدونم*خنده*
یونا:راستی میخای به کوک چی بگی؟
ته:اون میدونه.
یونا:چیی؟ از کجا؟ کِی؟ چجوری؟
ته:کوک خیلی وقته پیش بهم گفته بود از من خوشت میاد و من هم خیلی وقته تو فکر اینم که یه جوری باهات برم توی رابطه ولی نمیدنستم باید چیکار کنم که الان اینطوری شد, وقتی توی وان حموم بودی و اومدم بیرون زنگ زدم به کوک و بهش گفتم و اونا از خونه رفتن, الان خونه خالیه.
یونا:واقعا؟
ته:اره.
یونا:بستنی داری؟
ته:نه.
یونا:🥺🥺
ته:دوستت دارم.
یونا:چی!؟
ته:دوستت دارم, عاشقتم.
یونا :منم عاشقتمممم*جیغ*
و پریدم توی بغلش....
------------------------------------
خب چطور بود؟
خوشحال میشم نظرتو
توی کامنت ها بگی و حمایت کنی💕✨
-------------------------------------------------------
اروم بغلم کرد و از حموم آوردم بیرون و گذاشتم روی تخت *حموم توی اتاق بوده* شلوارک و تیشرت مشکی لَـش خودش رو آوردم و تنم کرد۰
ته:*خنده*
یونا:چرا میخندی؟
ته:لباسه زیادی گشادته*خنده*
یونا:میدونم*خنده*
یونا:راستی میخای به کوک چی بگی؟
ته:اون میدونه.
یونا:چیی؟ از کجا؟ کِی؟ چجوری؟
ته:کوک خیلی وقته پیش بهم گفته بود از من خوشت میاد و من هم خیلی وقته تو فکر اینم که یه جوری باهات برم توی رابطه ولی نمیدنستم باید چیکار کنم که الان اینطوری شد, وقتی توی وان حموم بودی و اومدم بیرون زنگ زدم به کوک و بهش گفتم و اونا از خونه رفتن, الان خونه خالیه.
یونا:واقعا؟
ته:اره.
یونا:بستنی داری؟
ته:نه.
یونا:🥺🥺
ته:دوستت دارم.
یونا:چی!؟
ته:دوستت دارم, عاشقتم.
یونا :منم عاشقتمممم*جیغ*
و پریدم توی بغلش....
------------------------------------
خب چطور بود؟
خوشحال میشم نظرتو
توی کامنت ها بگی و حمایت کنی💕✨
۴.۷k
۱۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.