Part 1این اولین پستمه ببخشید اگه بده
من:هه سو
هه سو: دوران سخت کاراموزیم تموم شد و اینم سخت بود که از خانوادم دور بودم...بعد از چند روز کمپانی گفت باید اولین آلبومم رو بدم بیرون عجیب بود چون مدیر کمپانی گفت خودم میتونم متن اهنگ و .......انتخاب کنم و همه چیش با خودم بود....
بعد چند تا کنسرت و اهنگ مهروف ترین فرد توی کره شدم طوری که کمپانی بیگ هیت هم تحت تاثیر قرار گرفته بود.
بعد دو سال معروفیت و سخت کار کردن تونستم از نزدیک جونگ کوک و تهیونگ رو ملاقات کنم داشتم از خوشحالی سکته میکردم چون فن بی تی اس بودم.اما خیلی طبیعی رفتار کردم رفتم جلو
کوک:امم سلام..تهیونگ:سلام به انگلیسی من: سلام کره ای رو خوب بلدم ....از رفتارشون معلوم بود اهنگای من رو گوش میدادن.بعد از چند روز باهم خوب اشنا شده بودیم.که دو سال گذشت....
کمپانی درخواست داد تا سریال بازی کنم و منم از اونجایی که به سریال بازی کردن علاقه داشتم سریع قبول کردم وارد صحنه شدم دیدم نقش اول رو من و جونگ کوک بازی میکنیم تعجب کردم خواستم اعتراض کنم که ظبط شروع شد بدبختی اینجا بود که میترسیدم جلوش سوتی بدم.بعد ظبط چند قسمت رسید به جایی که باید کوک منو محکم هل میداد به سمت کمد فلزی خوابگاه ..میدونید که چی میگم😅😜یه دفعه گفتن صحنه کیس دارید منم تا اومدم اعتراض کنم در اتاق باز شد تهیونگ و جیمین و اعضا وارد شدن هیمنطور جیسو هم باهاشون بود از اونجایی که معلوم بود انگار تهیونگ دوسم داش چون هیچ وقت تاریخ روز های مهم زندگیمو یادش نمیرفت و بهم کادو میداد.تهیونگ:جونگ کوک بیا اینور داد. جونگ کوک: خو که چی این یه صحنه ظبته۰یقه کوک و میگیره و میگه: بیا بریم باهات کار دارم......
هه سو: دوران سخت کاراموزیم تموم شد و اینم سخت بود که از خانوادم دور بودم...بعد از چند روز کمپانی گفت باید اولین آلبومم رو بدم بیرون عجیب بود چون مدیر کمپانی گفت خودم میتونم متن اهنگ و .......انتخاب کنم و همه چیش با خودم بود....
بعد چند تا کنسرت و اهنگ مهروف ترین فرد توی کره شدم طوری که کمپانی بیگ هیت هم تحت تاثیر قرار گرفته بود.
بعد دو سال معروفیت و سخت کار کردن تونستم از نزدیک جونگ کوک و تهیونگ رو ملاقات کنم داشتم از خوشحالی سکته میکردم چون فن بی تی اس بودم.اما خیلی طبیعی رفتار کردم رفتم جلو
کوک:امم سلام..تهیونگ:سلام به انگلیسی من: سلام کره ای رو خوب بلدم ....از رفتارشون معلوم بود اهنگای من رو گوش میدادن.بعد از چند روز باهم خوب اشنا شده بودیم.که دو سال گذشت....
کمپانی درخواست داد تا سریال بازی کنم و منم از اونجایی که به سریال بازی کردن علاقه داشتم سریع قبول کردم وارد صحنه شدم دیدم نقش اول رو من و جونگ کوک بازی میکنیم تعجب کردم خواستم اعتراض کنم که ظبط شروع شد بدبختی اینجا بود که میترسیدم جلوش سوتی بدم.بعد ظبط چند قسمت رسید به جایی که باید کوک منو محکم هل میداد به سمت کمد فلزی خوابگاه ..میدونید که چی میگم😅😜یه دفعه گفتن صحنه کیس دارید منم تا اومدم اعتراض کنم در اتاق باز شد تهیونگ و جیمین و اعضا وارد شدن هیمنطور جیسو هم باهاشون بود از اونجایی که معلوم بود انگار تهیونگ دوسم داش چون هیچ وقت تاریخ روز های مهم زندگیمو یادش نمیرفت و بهم کادو میداد.تهیونگ:جونگ کوک بیا اینور داد. جونگ کوک: خو که چی این یه صحنه ظبته۰یقه کوک و میگیره و میگه: بیا بریم باهات کار دارم......
۱۴.۷k
۲۱ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.