دختر گوجو پارت ۳
* گوجو خیلی آروم و نرم موهای کوتاه و کرکی اکینا رو چنگ میزد و میشستشون
و یکم آب ریخت روش و باهاش بازی کرد
اکینا سعی میکرد یه چیزی بگه
و با لکنت کودکانه گفت : ب..ا.با .. با..ب..با
* گوجو محکم اکینا رو بغل کرد و سرشو بوسید و گفت : واییییییییییی دختر کوچولو ی من یه بار دیگه بگو چی گفتی عزیز دلممم 🍬🍬
اکینا که فهمیده بود گوجو خیلی خوشش اومده پشت سر هم گفت : با..با .. ب..بابا
گوجو گونه اکینا رو بوسید و لپشو نوازش کرد و گفت : تو کاوایی ترین بچه ای هستی که تو زندگیم دیدم
راستش تو مثل توپ فوتبال تو قلبم نشستی
باور کن تا اخرین نفسم ازت محافظت میکنم
پرنسس
* اکینا با کف برای گوجو ریش درست کرد مثل بابل نوئل و گوجو سیس بابا نوئل رو گرفته بود و عطسه کرد و همه کف رو هوا پرید ، اکینا خنده ای شیرین و لطیف روی لباش نشست و به کف ها خیره شد
گوجو موهای خودش و اکینا رو آب کشید و آب وان رو خالی کرد
و حوله تن پوش خودش رو پوشید و یه حوله سفید دور اکینا پیچید
و موهاشو خشک کرد و لباس پوشوندش
و و خودش هم یک یقه اسکی سفید پوشید با شلوار سفید
و اکینا هم یک پیراهن کودکانه صورتی کم رنگ پوشوند و روی مبل نشستن
گوجو اکینا رو تو بغلش گذاشت و گونه هاشو نوازش کرد و گفت : کوچولو گشنت نیست؟
وای خاک بر سرم پوشک نبستمت
اکینا : وای فکرشو بکن کراشت پوشکتو عوض کنه .. نههههههه * فکر کردن به چیز های بد بد *
گوجو: بزار زنگ بزنم مگومی
نکته : ساعت ۲ شبه
گوجو : مگومیییییییییییییییی
مگومی : هانننننن
گوجو: پوشک
مگومی : خدا لعنتت کنه سنسه💢💢
گوجو: به در میگی دیوار بشنوه ؟
مگومی :تمههه💥💥💢💥💢💥💢💥
* گریه کردن اکینا .. بچم گشنشه *
گوجو: واییی صبر کن من برات شیر خشک درست کن * سریع رفت تو اشپزخونه آب جوش گذاشت و کلی نگران بود *
* آمدن مگومی *
مگومی : خب چته ؟
گوجو: پوشکشو عوض کن من بلد نیستم
مگومی : چرا مواد شیر خشک داره کف میکنه
نوبارا : خاک تو سرت سنسه به جای شیر خشک تاید ریختی !!!
گوجو: خاک بر سرممممم
خب چطور بود ؟؟ 😏😏😘😘
نظرتون رو تو کامنت ها بهم بگید 🍬🍬
اون قلب سفید منو گوجوییش کنیدد💟💟
و یکم آب ریخت روش و باهاش بازی کرد
اکینا سعی میکرد یه چیزی بگه
و با لکنت کودکانه گفت : ب..ا.با .. با..ب..با
* گوجو محکم اکینا رو بغل کرد و سرشو بوسید و گفت : واییییییییییی دختر کوچولو ی من یه بار دیگه بگو چی گفتی عزیز دلممم 🍬🍬
اکینا که فهمیده بود گوجو خیلی خوشش اومده پشت سر هم گفت : با..با .. ب..بابا
گوجو گونه اکینا رو بوسید و لپشو نوازش کرد و گفت : تو کاوایی ترین بچه ای هستی که تو زندگیم دیدم
راستش تو مثل توپ فوتبال تو قلبم نشستی
باور کن تا اخرین نفسم ازت محافظت میکنم
پرنسس
* اکینا با کف برای گوجو ریش درست کرد مثل بابل نوئل و گوجو سیس بابا نوئل رو گرفته بود و عطسه کرد و همه کف رو هوا پرید ، اکینا خنده ای شیرین و لطیف روی لباش نشست و به کف ها خیره شد
گوجو موهای خودش و اکینا رو آب کشید و آب وان رو خالی کرد
و حوله تن پوش خودش رو پوشید و یه حوله سفید دور اکینا پیچید
و موهاشو خشک کرد و لباس پوشوندش
و و خودش هم یک یقه اسکی سفید پوشید با شلوار سفید
و اکینا هم یک پیراهن کودکانه صورتی کم رنگ پوشوند و روی مبل نشستن
گوجو اکینا رو تو بغلش گذاشت و گونه هاشو نوازش کرد و گفت : کوچولو گشنت نیست؟
وای خاک بر سرم پوشک نبستمت
اکینا : وای فکرشو بکن کراشت پوشکتو عوض کنه .. نههههههه * فکر کردن به چیز های بد بد *
گوجو: بزار زنگ بزنم مگومی
نکته : ساعت ۲ شبه
گوجو : مگومیییییییییییییییی
مگومی : هانننننن
گوجو: پوشک
مگومی : خدا لعنتت کنه سنسه💢💢
گوجو: به در میگی دیوار بشنوه ؟
مگومی :تمههه💥💥💢💥💢💥💢💥
* گریه کردن اکینا .. بچم گشنشه *
گوجو: واییی صبر کن من برات شیر خشک درست کن * سریع رفت تو اشپزخونه آب جوش گذاشت و کلی نگران بود *
* آمدن مگومی *
مگومی : خب چته ؟
گوجو: پوشکشو عوض کن من بلد نیستم
مگومی : چرا مواد شیر خشک داره کف میکنه
نوبارا : خاک تو سرت سنسه به جای شیر خشک تاید ریختی !!!
گوجو: خاک بر سرممممم
خب چطور بود ؟؟ 😏😏😘😘
نظرتون رو تو کامنت ها بهم بگید 🍬🍬
اون قلب سفید منو گوجوییش کنیدد💟💟
۳.۸k
۲۳ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.