چپارت 6
چپارت 6
سرم داد زد گفت برگرد دوید به سمتم منم می خواستم فرار کنم برم بیرون که مچ دستمو گرفت پرتم کرد تو اتاقم درم قفل کردـ
هرچی داد زدم درو باز نکرد انقدر رو تختم گریه کردم که یهو دیدم که در باز شد آجوما بود کع برام غذا اورد بعد رفت درمم بست گفت باز کن گفت ببخشید خانم ارباب دستور دادند و رفت ــ، ـ، ـ، ــ، ــ،
جمیین: آجوما آجوما
آجوما: ب بله ارباب
جیمین: من میخوام برم بیرون براش غذا بردی حالش خوبه یانه
آجوما: چشم بله بردم داشت گریه می کرد
جیمین: آجوما نیم ساعت دیگه برو بهش سر بزن
آجوما: چشم ارباب
ات: تو فکر بودم که از اتاق فرار کنم دیدم
کنار هوا خوری یه پلع هست در هوا خوریووو
باز کردم بی صدا رفتم دیدم می تونم بپرم
پله هم هست ممکنه بیوفتم تصمیم گرفتم
بپرم دیدم صدای پای آجوما میاد سریع پریدم پایین پام پیچ خورد همین جوری می دویدم به سمت جاده که
سرم داد زد گفت برگرد دوید به سمتم منم می خواستم فرار کنم برم بیرون که مچ دستمو گرفت پرتم کرد تو اتاقم درم قفل کردـ
هرچی داد زدم درو باز نکرد انقدر رو تختم گریه کردم که یهو دیدم که در باز شد آجوما بود کع برام غذا اورد بعد رفت درمم بست گفت باز کن گفت ببخشید خانم ارباب دستور دادند و رفت ــ، ـ، ـ، ــ، ــ،
جمیین: آجوما آجوما
آجوما: ب بله ارباب
جیمین: من میخوام برم بیرون براش غذا بردی حالش خوبه یانه
آجوما: چشم بله بردم داشت گریه می کرد
جیمین: آجوما نیم ساعت دیگه برو بهش سر بزن
آجوما: چشم ارباب
ات: تو فکر بودم که از اتاق فرار کنم دیدم
کنار هوا خوری یه پلع هست در هوا خوریووو
باز کردم بی صدا رفتم دیدم می تونم بپرم
پله هم هست ممکنه بیوفتم تصمیم گرفتم
بپرم دیدم صدای پای آجوما میاد سریع پریدم پایین پام پیچ خورد همین جوری می دویدم به سمت جاده که
۲.۳k
۱۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.