بادیگارد ایرانی من🥷🖤
بادیگارد ایرانی من🥷🖤
فردا صبح
جیمین: کارایه ترخیصت رو انجام دادم
نازنین:مرسی بریم??
تو این دو روز کله اینستام شده بود نجات جیمین توسط من حسه بدی داشتم نکنه حالا به منم حمله کنن یا به خوانوادم
دیرینگگگ
نازنین:سلاممم قهرمان
فاطیما: زهر مار بیشور نباید به من بگی که تیر خوردی اصلا غلط کردی تیر خوردی چجوری رفتی جلو چرا به من نمیگی
نازنین:اگه میگفتم انقدر قشنگ بازی میکردی؟؟
فاطیما: نههه(داد)
نازنین: پس خفه شو داری میای کره؟؟
فاطیما: راس میگی اره واسه فصل جدید
نازنین: مبارکه پس میبینمت
فاطیما: آره تا ماه دیگه میام
نازنین:باشه خدافس
فاطیما:بای
جیمین: نازنین این مدت درمان خونه من میمونی
نازنین:چییی
جیمین:تو امارت نه اون یکی خونم
نازنین: چییی
جیمین:اوجا هم باشگاه داره
نازنبن: چ.ی!
جیمین: دستم رو گذاشتمرو دهنش ای بابا انقدر چرا چرا میکنی
نازنین: آخه
جیمین:لباسات رو دیشب بردن اونجا
نازنین: اهوم
جیمین:بیا رسیدیم
نازنین: یه خانه دوبلکس بود خیلی باحال بود رفتم تو اتاق پایینی رو داد بهم که پله نرم بالا رفتم خواستم برم حموم ولی لباس در نمی اومد
جیمین:چیزی شده؟؟
نازنین:هوم نه
جیمین: فک کنم لباس اذیت میکنه در نمیاد
نازنین:نه میتونم
جیمین آروم رفتم دستش رو کمک کردم در آورد با اون یکی دستش لباس رو در آوردم رفت حموم منم رفتم غذا درست کنم
هوووم به به
نازنین:ااااه من کی آخه باند بستم باره دومم باشههع(داد)
جیمین: سریع رفتم دیدم نمیتونه باند رو ببنده تک خنده ای زدم کمکش کردم باند رو بستم و گفتم بیا شام
رفتم بیرون پشتم اومد غذا رو خوردم و ظرف رو جم کردم رفتم خوابیدم
صبح صدا میشنیدم
رفتم پایین تو حیاط دیدم...
نازنین: رفتم حیاط تمرین دستم درد میکرد آروم تمرین میکردم
جیمین: هوی هوی خانم فداکار چیکار میکنی؟؟
نازنین:تمرین من نیومد اینجا بخورم و بخوابم اومد بادیگارد باشم
جیمین: الان فعلا ول کن
رفتم دستش رو بگردم لاچیکو رو دور دستم پیچید
نازنین: فکرشم نکن
جونگ کوک: عجب چقدر کله خر
جیمین: دارم میگم تمرین نکن
تهیونگ: خداییش خیلی رو داره الان اینجاست با وجود دستش
نامجون: اصلا حس داره؟؟
شوگا: دمش گرم
جین:صورت هنسامی داره
جیمین: تروخدا جین
جین:😂😂(شیشه پاکنی)
پارت سیزده🖤🥷
فردا صبح
جیمین: کارایه ترخیصت رو انجام دادم
نازنین:مرسی بریم??
تو این دو روز کله اینستام شده بود نجات جیمین توسط من حسه بدی داشتم نکنه حالا به منم حمله کنن یا به خوانوادم
دیرینگگگ
نازنین:سلاممم قهرمان
فاطیما: زهر مار بیشور نباید به من بگی که تیر خوردی اصلا غلط کردی تیر خوردی چجوری رفتی جلو چرا به من نمیگی
نازنین:اگه میگفتم انقدر قشنگ بازی میکردی؟؟
فاطیما: نههه(داد)
نازنین: پس خفه شو داری میای کره؟؟
فاطیما: راس میگی اره واسه فصل جدید
نازنین: مبارکه پس میبینمت
فاطیما: آره تا ماه دیگه میام
نازنین:باشه خدافس
فاطیما:بای
جیمین: نازنین این مدت درمان خونه من میمونی
نازنین:چییی
جیمین:تو امارت نه اون یکی خونم
نازنین: چییی
جیمین:اوجا هم باشگاه داره
نازنبن: چ.ی!
جیمین: دستم رو گذاشتمرو دهنش ای بابا انقدر چرا چرا میکنی
نازنین: آخه
جیمین:لباسات رو دیشب بردن اونجا
نازنین: اهوم
جیمین:بیا رسیدیم
نازنین: یه خانه دوبلکس بود خیلی باحال بود رفتم تو اتاق پایینی رو داد بهم که پله نرم بالا رفتم خواستم برم حموم ولی لباس در نمی اومد
جیمین:چیزی شده؟؟
نازنین:هوم نه
جیمین: فک کنم لباس اذیت میکنه در نمیاد
نازنین:نه میتونم
جیمین آروم رفتم دستش رو کمک کردم در آورد با اون یکی دستش لباس رو در آوردم رفت حموم منم رفتم غذا درست کنم
هوووم به به
نازنین:ااااه من کی آخه باند بستم باره دومم باشههع(داد)
جیمین: سریع رفتم دیدم نمیتونه باند رو ببنده تک خنده ای زدم کمکش کردم باند رو بستم و گفتم بیا شام
رفتم بیرون پشتم اومد غذا رو خوردم و ظرف رو جم کردم رفتم خوابیدم
صبح صدا میشنیدم
رفتم پایین تو حیاط دیدم...
نازنین: رفتم حیاط تمرین دستم درد میکرد آروم تمرین میکردم
جیمین: هوی هوی خانم فداکار چیکار میکنی؟؟
نازنین:تمرین من نیومد اینجا بخورم و بخوابم اومد بادیگارد باشم
جیمین: الان فعلا ول کن
رفتم دستش رو بگردم لاچیکو رو دور دستم پیچید
نازنین: فکرشم نکن
جونگ کوک: عجب چقدر کله خر
جیمین: دارم میگم تمرین نکن
تهیونگ: خداییش خیلی رو داره الان اینجاست با وجود دستش
نامجون: اصلا حس داره؟؟
شوگا: دمش گرم
جین:صورت هنسامی داره
جیمین: تروخدا جین
جین:😂😂(شیشه پاکنی)
پارت سیزده🖤🥷
۵.۳k
۰۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.