Y̤̮o̤̮ṳ̮r̤̮ M̤̮e̤̮m̤̮o̤̮r̤̮i̤̮e̤̮s̤̮ C̤̮o̤̮m̤̮e̤̮ A̤̮N̤̮D
Y̤̮o̤̮ṳ̮r̤̮ M̤̮e̤̮m̤̮o̤̮r̤̮i̤̮e̤̮s̤̮ C̤̮o̤̮m̤̮e̤̮ A̤̮N̤̮D̤̮ G̤̮o̤̮ I̤̮n̤̮ M̤̮y̤̮ H̤̮r̤e̤̮a̤̮d̤̮ L̤̮i̤̮k̤̮e̤̮ B̤̮o̤̮o̤̮m̤̮r̤̮a̤̮n̤̮g̤̮🖤🪐
P̤̮A̤̮R̤̮T̤̮⁴⁸
J̤̮K̤̮ a̤̮n̤̮d̤̮ M̤̮O̤̮O̤̮Y̤̮O̤̮O̤̮N̤̮🤏☻️
A̤̮D̤̮M̤̮I̤̮N̤̮ : J̤̮I̤̮Y̤̮O̤̮O̤̮N̤̮🍫🦋
جین زنجیر رو دور دستش چرخوند و زبانش را در لپش فرو برد...
نزدیک جاناتان رفت و گفت :های مستر ...
جاناتان :شما ؟
جین :من شینجو کاسائو اهل ژاپن هستم !
جاناتان و جین باهم گرم گرفتن که جین حرف فرار رو پیش کشید :اگه اینقدر واست سخته خو چرا فرار نمیکنی ؟
جاناتان :واتت؟
جین :بیا امشب باهم فرار کنیم !
...........................................................
موقعی که از زندان رفتن بیرون جین و جاناتان از هم جدا شدن و هرکی به سمتی رفت !
بعد از رفتن جاناتان جونگکوک گزارش رو برای پدرش ارسال کرد !
_خانه خانواده جئون_
مرد لپ تاپش رو بست و به خاطر باهوشی پسرکش لبخندی بر لبانش شکل گرفت ...
مادر کوک و یومی :شین من نگران جونگکوکم ...
_چرا خب جیانگا؟
+چون همش غرق کاره خوبه که مویون کنارشه!
_بزار این پروندرو به ثمر برسونه بهش ترفیع میدم و کاری میکنم دیگه تو بخش عملیاتی نباشه !
.
.
.
زندگی کلمه ای گُنگ، عجیب، نااشنا، گویی مال یک جهان دیگر است فرسنگ ها دور ،هضمش از خودش سخت تر کلمه ای دور از دسترس آدمی، ادمی ای که در دیروز سالیان پیش خود منتظره رسیدن فردا و اتفاقات متفاوتی است ،اتفاقاتی که رنگ و بویی از نا ندهند بوی کهنگی و تکراری بودن ندهند جدید باشند اما به چه ارزشی از دست دادن عمرمان بدون هیچ تلاش و تقلایی برای به دست آوردنش که دست و پا زدن در آن نیز بیشتر باعت غرق شدن در خودش میشود و کِی قرار است این فردا ها سر برسند و در نزده و بدون دعوت داخل شوند، بدون دعوت میزبانی که هیچ تلاشی نمی کند و ای کاش هیچ وقت گرفتارش نشویم که رهایی از ان کار ما ادمیان نیست.
.
.
.
(فردا صبح مقر)
امروز فرمانده جئون بزرگ رئیسکل ارتش به خاطر اتفاق های جدید درمورد پرونده کریس به مقر نیروهای ویژه رفته بود ...
جونگکوک : ما پرونده افسران سابق بین الملل رو از اداره پلیس گرفتیم ...و فهمیدیم که کریس اون هارو به قتل میرسونه و بعد چند سال با اسم اون شخص وارد سازمان های اطلاعاتی میشه !
جونگکوک همینطور در حال توضیح دادن بود که مویون از هوش رفت ...
جونگکوک با عجله سمت دختر رفت و چند بار به صورتش زدو اسمش رو صدا زد :مویونا ...مویون جاننن ...یاع پارک مویووننن!
#Park_Jiyoon
#Your_memories_come_AND_go_in_my_Heard
P̤̮A̤̮R̤̮T̤̮⁴⁸
J̤̮K̤̮ a̤̮n̤̮d̤̮ M̤̮O̤̮O̤̮Y̤̮O̤̮O̤̮N̤̮🤏☻️
A̤̮D̤̮M̤̮I̤̮N̤̮ : J̤̮I̤̮Y̤̮O̤̮O̤̮N̤̮🍫🦋
جین زنجیر رو دور دستش چرخوند و زبانش را در لپش فرو برد...
نزدیک جاناتان رفت و گفت :های مستر ...
جاناتان :شما ؟
جین :من شینجو کاسائو اهل ژاپن هستم !
جاناتان و جین باهم گرم گرفتن که جین حرف فرار رو پیش کشید :اگه اینقدر واست سخته خو چرا فرار نمیکنی ؟
جاناتان :واتت؟
جین :بیا امشب باهم فرار کنیم !
...........................................................
موقعی که از زندان رفتن بیرون جین و جاناتان از هم جدا شدن و هرکی به سمتی رفت !
بعد از رفتن جاناتان جونگکوک گزارش رو برای پدرش ارسال کرد !
_خانه خانواده جئون_
مرد لپ تاپش رو بست و به خاطر باهوشی پسرکش لبخندی بر لبانش شکل گرفت ...
مادر کوک و یومی :شین من نگران جونگکوکم ...
_چرا خب جیانگا؟
+چون همش غرق کاره خوبه که مویون کنارشه!
_بزار این پروندرو به ثمر برسونه بهش ترفیع میدم و کاری میکنم دیگه تو بخش عملیاتی نباشه !
.
.
.
زندگی کلمه ای گُنگ، عجیب، نااشنا، گویی مال یک جهان دیگر است فرسنگ ها دور ،هضمش از خودش سخت تر کلمه ای دور از دسترس آدمی، ادمی ای که در دیروز سالیان پیش خود منتظره رسیدن فردا و اتفاقات متفاوتی است ،اتفاقاتی که رنگ و بویی از نا ندهند بوی کهنگی و تکراری بودن ندهند جدید باشند اما به چه ارزشی از دست دادن عمرمان بدون هیچ تلاش و تقلایی برای به دست آوردنش که دست و پا زدن در آن نیز بیشتر باعت غرق شدن در خودش میشود و کِی قرار است این فردا ها سر برسند و در نزده و بدون دعوت داخل شوند، بدون دعوت میزبانی که هیچ تلاشی نمی کند و ای کاش هیچ وقت گرفتارش نشویم که رهایی از ان کار ما ادمیان نیست.
.
.
.
(فردا صبح مقر)
امروز فرمانده جئون بزرگ رئیسکل ارتش به خاطر اتفاق های جدید درمورد پرونده کریس به مقر نیروهای ویژه رفته بود ...
جونگکوک : ما پرونده افسران سابق بین الملل رو از اداره پلیس گرفتیم ...و فهمیدیم که کریس اون هارو به قتل میرسونه و بعد چند سال با اسم اون شخص وارد سازمان های اطلاعاتی میشه !
جونگکوک همینطور در حال توضیح دادن بود که مویون از هوش رفت ...
جونگکوک با عجله سمت دختر رفت و چند بار به صورتش زدو اسمش رو صدا زد :مویونا ...مویون جاننن ...یاع پارک مویووننن!
#Park_Jiyoon
#Your_memories_come_AND_go_in_my_Heard
۲.۰k
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.