Colored stars
part ①②
دستشو گرفتم و بردمش پشت سر خودم
جه جوم: به به کیم تهیونگ
یونا: خفه شو
جه جوم: سلام خاله خوبی
یونا: چرا وقتی میدونی اختلال دوقطبی داره اذیتش میکنی جه جوم
رونا: چی
یونا: تهیونگ تقریبا 1۸ ساله اختلال دوقطبی داره برای همین از ما جدا زندگی میکنه
جه جوم: من من نمیدونستم
یونا: پس یهتره اذیتش نکنی
ته: لازم نکرده به همه بگی
یونا: وقتی با چشمای خودم عذاب کشیدنتو دیدم نمیتونم نگم
ته: بشینین بریم
جو جوم: ببخشید تهیونگ من خبر نداشتم
ته: با دستای خودم قبرتو میکنم سوک جه جوم
سوار شدیم و حرکت کردم به سمت پاساژ
یونا: نمیخواد پری پاساژ بریم فروشگاخ برا این شیرموز بگیریم
کوک: من تو کیفم شیرموز دارم
رونا: خرگوش کوچولو
ته: براش سفارش میدم چقدر میخوای
کوک: نمیدونم
ته: پس خودم انتخاب میکنم
سفارش دادم
رونا: خب کوک میخوای خونه تهیونگ بمونی یا عمارت جئون
یونا: قرار شد که لمارتامونو یکی کنیم
کوک: نمیدونم اوم " لباشو جلو داد "
به سرعت جت ازش عکس گرفتم
کوک: اهان خونه تهیونگ
ته: بفرمایید اینم عمارت کیم جئون
یونا: بابای
پیاده شدن منم با کوک رفتم خونه ی خودم
ته: من فقط نیم ساعت خونم میخوای بعدش بیای اداره چون خیلی کار دارم
کوک: اره برام سواله اونجا چیکار میکنین
ته: اوکی
کوک: الان میتونم بیام تو اتاقت
ته: میخوای ببینی تو اتاق من چیه
کوک: اره
ته: باشه بیا نلنای فضول
بردمش تو اتاقم
کوک: عرررررررر چقدر پرونده
ته: اینا مال امروزه فکر نکنم تز فردا دیگه بیام تو کلاس شما
کوک: عهههههههههههه چرا" ناراحت "
ته: چون تو اداره کار دارم زیر میز استادتون تفنگ گذاشتم
که زنگو زدن رفتم درو باز کردم که جه جوم و همه ی رفیقاش اومده بودن
همه: ما رو ببخش تهیونگ
ته: نمیخوام برای چی باید ببخشمتون " سرد "
جه جوم: ما نمی دونستیم باید میگفتی
که صدای شکستن چیزیو شنیدم درو بستم تفنگمو برداشتم و اروم رفتم بالا
کوک: بـ.... با من چیکار داری " ترسیده بغض"
ته: دستا بالا
یارو: به به کیم ته
جه جوم: جه بوم بپر پایین من دیگه باهاش مشکلی ندارم " داد "
دوتا تیر تو پاش زدم و پرتش کردم پایین
ته: باشه مال خودتون
پنجره رو بستم
کوک: بـ..... بامن چیکار داشت " بغض"
ته: نمیدونم تخسیر منه کوک گریه نکن باشه من نباید میرفتم بایین همشو قبول دارم فقط گریه نکن
کوک: باشه
ته: افرین نعنا کو.......
سرم سروع به تیر کشیدن کرد
ته: نه نه نه نه الان نه کوک ررو بیرون به مامانمم زنگ بزن بیاد مراقبت باشه
ویوی کوک
رفتم بیرون و به خانم کیم زنگ زدم
ش مکالمه
یونا: چی شده
کوک: تهیونگ گفت از اتاقش برم بیرون و به شما زنگ بزنم که بیاین اینجا
یونا: دستشو فرو کرد تو موهاش " تعجب "
کوک: اره
یونا: اومدم اومدم فقط نرو تو اتاقش
پ مکالمه
دستشو گرفتم و بردمش پشت سر خودم
جه جوم: به به کیم تهیونگ
یونا: خفه شو
جه جوم: سلام خاله خوبی
یونا: چرا وقتی میدونی اختلال دوقطبی داره اذیتش میکنی جه جوم
رونا: چی
یونا: تهیونگ تقریبا 1۸ ساله اختلال دوقطبی داره برای همین از ما جدا زندگی میکنه
جه جوم: من من نمیدونستم
یونا: پس یهتره اذیتش نکنی
ته: لازم نکرده به همه بگی
یونا: وقتی با چشمای خودم عذاب کشیدنتو دیدم نمیتونم نگم
ته: بشینین بریم
جو جوم: ببخشید تهیونگ من خبر نداشتم
ته: با دستای خودم قبرتو میکنم سوک جه جوم
سوار شدیم و حرکت کردم به سمت پاساژ
یونا: نمیخواد پری پاساژ بریم فروشگاخ برا این شیرموز بگیریم
کوک: من تو کیفم شیرموز دارم
رونا: خرگوش کوچولو
ته: براش سفارش میدم چقدر میخوای
کوک: نمیدونم
ته: پس خودم انتخاب میکنم
سفارش دادم
رونا: خب کوک میخوای خونه تهیونگ بمونی یا عمارت جئون
یونا: قرار شد که لمارتامونو یکی کنیم
کوک: نمیدونم اوم " لباشو جلو داد "
به سرعت جت ازش عکس گرفتم
کوک: اهان خونه تهیونگ
ته: بفرمایید اینم عمارت کیم جئون
یونا: بابای
پیاده شدن منم با کوک رفتم خونه ی خودم
ته: من فقط نیم ساعت خونم میخوای بعدش بیای اداره چون خیلی کار دارم
کوک: اره برام سواله اونجا چیکار میکنین
ته: اوکی
کوک: الان میتونم بیام تو اتاقت
ته: میخوای ببینی تو اتاق من چیه
کوک: اره
ته: باشه بیا نلنای فضول
بردمش تو اتاقم
کوک: عرررررررر چقدر پرونده
ته: اینا مال امروزه فکر نکنم تز فردا دیگه بیام تو کلاس شما
کوک: عهههههههههههه چرا" ناراحت "
ته: چون تو اداره کار دارم زیر میز استادتون تفنگ گذاشتم
که زنگو زدن رفتم درو باز کردم که جه جوم و همه ی رفیقاش اومده بودن
همه: ما رو ببخش تهیونگ
ته: نمیخوام برای چی باید ببخشمتون " سرد "
جه جوم: ما نمی دونستیم باید میگفتی
که صدای شکستن چیزیو شنیدم درو بستم تفنگمو برداشتم و اروم رفتم بالا
کوک: بـ.... با من چیکار داری " ترسیده بغض"
ته: دستا بالا
یارو: به به کیم ته
جه جوم: جه بوم بپر پایین من دیگه باهاش مشکلی ندارم " داد "
دوتا تیر تو پاش زدم و پرتش کردم پایین
ته: باشه مال خودتون
پنجره رو بستم
کوک: بـ..... بامن چیکار داشت " بغض"
ته: نمیدونم تخسیر منه کوک گریه نکن باشه من نباید میرفتم بایین همشو قبول دارم فقط گریه نکن
کوک: باشه
ته: افرین نعنا کو.......
سرم سروع به تیر کشیدن کرد
ته: نه نه نه نه الان نه کوک ررو بیرون به مامانمم زنگ بزن بیاد مراقبت باشه
ویوی کوک
رفتم بیرون و به خانم کیم زنگ زدم
ش مکالمه
یونا: چی شده
کوک: تهیونگ گفت از اتاقش برم بیرون و به شما زنگ بزنم که بیاین اینجا
یونا: دستشو فرو کرد تو موهاش " تعجب "
کوک: اره
یونا: اومدم اومدم فقط نرو تو اتاقش
پ مکالمه
۷.۲k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.