پارت ۱۶ ( عشق در نگاه اول ؟)
ناراحت بود خیلی ناراحت بود مگه اون چیکار کرده ؟ چی گفته ؟ جیمین اینجوری برخورد میکنه ؟ ( هق هق ) و فقط پشت در نشسته بود و گریه میکرد
از زبان جیمین
یهو وقتی این حرف رو از میسو شنیدم عصبانی شدم خیلییی نمیدونم چرا دست خودم نبود خیلی بد باهاش برخورد کردم پیشمونم رفتم دم در اتاقش در زدم گفتم
جیمین : ببخشید ببخشید که ناراحتت کردم دست خودم نبود میشه حرف بزنیم ؟
میسو : تو دیگه حرفتو زدی حرفی نمونده
جیمین : میسوووووو حق با توئه میشه منو ببخشی
میسو : میخوام تنها باشم لطفاً برو
بعد که دیدم تلاشم بی نتیجه بود با ناراحتی ناامید شدم و رفتم تو اتاقم روی تخت دراز کشیدم با خودم گفتم من چم شده هااااا
از زبان ا/ت :
بعد تئاتر به سمت بانک حرکت کردم
وقتی وارد شدم رییس هان تا منو دید و اومد منو به خودش چسبوند و گفت
رییس ها : اوه ا/ت خوش اومدی
از اینطور خطاب کردنم توسط رییس عصبانی شدم و با لحن جدی گفتم
ا/ت : ببخشید اینجا محیط کاری آقای هان میتونید منو خانم کیم صدا بزنید
رییس : ولی ما با هم همکار ساده نیستیم بلکه ما ....
تا خواست بقیه ش رو بگه پریدم وسط حرفش و گفتم
ا/ت : ولی من شما به چشم یه همکار میبینم بعد دستش که روی کمرم بود رو برداشتم و به راهم ادامه دادم
رییس هان با خودش گفت : نه مثل اینکه این دختره خیلی سرده و هیچجوره نمیشه اموالش رو بگیرم باید به فکر نقشه جدید باشم
از زبان جیمین
یهو وقتی این حرف رو از میسو شنیدم عصبانی شدم خیلییی نمیدونم چرا دست خودم نبود خیلی بد باهاش برخورد کردم پیشمونم رفتم دم در اتاقش در زدم گفتم
جیمین : ببخشید ببخشید که ناراحتت کردم دست خودم نبود میشه حرف بزنیم ؟
میسو : تو دیگه حرفتو زدی حرفی نمونده
جیمین : میسوووووو حق با توئه میشه منو ببخشی
میسو : میخوام تنها باشم لطفاً برو
بعد که دیدم تلاشم بی نتیجه بود با ناراحتی ناامید شدم و رفتم تو اتاقم روی تخت دراز کشیدم با خودم گفتم من چم شده هااااا
از زبان ا/ت :
بعد تئاتر به سمت بانک حرکت کردم
وقتی وارد شدم رییس هان تا منو دید و اومد منو به خودش چسبوند و گفت
رییس ها : اوه ا/ت خوش اومدی
از اینطور خطاب کردنم توسط رییس عصبانی شدم و با لحن جدی گفتم
ا/ت : ببخشید اینجا محیط کاری آقای هان میتونید منو خانم کیم صدا بزنید
رییس : ولی ما با هم همکار ساده نیستیم بلکه ما ....
تا خواست بقیه ش رو بگه پریدم وسط حرفش و گفتم
ا/ت : ولی من شما به چشم یه همکار میبینم بعد دستش که روی کمرم بود رو برداشتم و به راهم ادامه دادم
رییس هان با خودش گفت : نه مثل اینکه این دختره خیلی سرده و هیچجوره نمیشه اموالش رو بگیرم باید به فکر نقشه جدید باشم
۴.۲k
۲۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.