تک پارتی کوک
کوک:( چند روزی هست که ا/ت مریض شده ولی اصرار داره که نره دکتر)
* نصفه شب*
کوک: (صدا های ناله میشنیدم که دیدم ا/ت از تب عرق کرده و ناله میکنه.. خودم دست به کار شدم و لباساش رو پشوندم و بردمش بیمارستان و بهش سرم زدن)..علیکم سلام
ا/ت: من کجام ( ضعیف)
کوک: جهنم ( عصبانی)
ا/ت: میشه بگی کجاییم؟
کوک: بیمارستان..
ا/ت: چیی؟..
کوک: حرف نزن نگا...ساکت باش (عصبی)
* خونه*
ا/ت: (خوب شده بودم ولی بخاطر سرم بازوم درد میکرد کل راه رو هم هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشد.. یهو کوک با کیسه یخ اومد)
کوک: دستتو بده
ا/ت: نمیتونم زیاد تکونش بدم ( بغض)
کوک: نشستم کنارش و آروم کیسه یخ رو گذاشتم رو بازوش
ا/ت: آخخ
کوک: الان بهتر میشی
ا/ت: بخاطر همین نمیخواستم برم بیمارستان چون همیشه بدنم ضعیف میشه..
کوک: ببخشید.. نباید سرت داد میزدم...ببخشید باید ازت اجازه میگرفتم تا بری دکتر..میشه ببخشیم؟..( بغض)
ا/ت: مگه گفتم قهرم؟ ( خنده)
کوک: خنده*.. تو بغل هم خوابمون برد*
* نصفه شب*
کوک: (صدا های ناله میشنیدم که دیدم ا/ت از تب عرق کرده و ناله میکنه.. خودم دست به کار شدم و لباساش رو پشوندم و بردمش بیمارستان و بهش سرم زدن)..علیکم سلام
ا/ت: من کجام ( ضعیف)
کوک: جهنم ( عصبانی)
ا/ت: میشه بگی کجاییم؟
کوک: بیمارستان..
ا/ت: چیی؟..
کوک: حرف نزن نگا...ساکت باش (عصبی)
* خونه*
ا/ت: (خوب شده بودم ولی بخاطر سرم بازوم درد میکرد کل راه رو هم هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشد.. یهو کوک با کیسه یخ اومد)
کوک: دستتو بده
ا/ت: نمیتونم زیاد تکونش بدم ( بغض)
کوک: نشستم کنارش و آروم کیسه یخ رو گذاشتم رو بازوش
ا/ت: آخخ
کوک: الان بهتر میشی
ا/ت: بخاطر همین نمیخواستم برم بیمارستان چون همیشه بدنم ضعیف میشه..
کوک: ببخشید.. نباید سرت داد میزدم...ببخشید باید ازت اجازه میگرفتم تا بری دکتر..میشه ببخشیم؟..( بغض)
ا/ت: مگه گفتم قهرم؟ ( خنده)
کوک: خنده*.. تو بغل هم خوابمون برد*
۲۵.۳k
۰۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.