عشق یهویی part 15
ببخشید دیر شد
*ویو تهیونگ*
چشمام رو باز کردم دیدم چیزی جلو چشامه ونمی بینم دست وپاهام هم بستس هووووف الان ا/ت نگران میشه ازت متنفرم نیکا ای دختره ی هرزه
*ویو نیکا*
چشماش بسته بود منم تو حال بودم اون تو اتاق در بسته و بسته بودمش رفتم نگاهش کردم دیدم بهوش اومده
*تهیونگ ویو*
صدای دستگیره در اومد حتما نیکا پس کی میتونه باشه دیدم یهو گفت:عه عشقم بهوش اومدی
جوابش رو ندادم وگفتم:خفه شو زود دستام رو باز کن
گفت: هی هی هی اروم تر اروم تر دستت که نه ولی چشمات رو باز میکنم
*نیکا ویو*
رفتم سمتش بعد اروم چشمش رو باز کردم وگفتم:بفرما
بعد دیدم گفت:گوشیم رو چیکار کردی
گفتم:خب نه مگه باید چکارش کنم.
*ویو تهیونگ*
چشمام رو باز کردم دیدم چیزی جلو چشامه ونمی بینم دست وپاهام هم بستس هووووف الان ا/ت نگران میشه ازت متنفرم نیکا ای دختره ی هرزه
*ویو نیکا*
چشماش بسته بود منم تو حال بودم اون تو اتاق در بسته و بسته بودمش رفتم نگاهش کردم دیدم بهوش اومده
*تهیونگ ویو*
صدای دستگیره در اومد حتما نیکا پس کی میتونه باشه دیدم یهو گفت:عه عشقم بهوش اومدی
جوابش رو ندادم وگفتم:خفه شو زود دستام رو باز کن
گفت: هی هی هی اروم تر اروم تر دستت که نه ولی چشمات رو باز میکنم
*نیکا ویو*
رفتم سمتش بعد اروم چشمش رو باز کردم وگفتم:بفرما
بعد دیدم گفت:گوشیم رو چیکار کردی
گفتم:خب نه مگه باید چکارش کنم.
۱۵.۵k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.