عشق درد پارت59
.....ا.ت
با حالت تهوع از خواب پریدم و به سمت سرویس دویدم و بالا اوردم ابی به دست و صورتم زدم و با سرگیجه بیرون اومدم ضعف کرده بودم چند روزی بود حتی با بوی غذا هم حالم بد میشد به ساعت نگاه کردم ساعت 11:20دقیقه بود تعجبی نداشت چند وقت بود خیلی خواب الود شده بودم و تین کلافه ام میکرد چشمم به برگه ای که رو میز کنارتخت یود افتاد برش داشتم
« ظهر بخیر جوجه من میدونم بازم دیر بیدار شدی به خدمت کارا سپردم صبحانه خوبی بهت بدن این چند وقت کم غذا شدی و از غذا بدت میاد خوب غذا بخور وقتی برگشتم میبرمت دکتر ...دوستدارم ♡
جونگکوک تو »
میدونستم از قصد اخرش نوشته جونگکوک تو البته جونگکوک این دو ماه رو جونگکوک همش بهم محبت میکرد به طوری که من هیچ وقت این روی جونگکوک رو ندیدم و بیشتر متعجب میشدم با عشق ور زیدناش حتی وقتی گفتم پامو تو خونه قبلی نمیزارم به خاطر عوضش کرد ولی من هنوز یادم نرفته او راب.طه های اجباریش اما بازم مثل احمق بهش خس دارم دست خودم نیست مگه میشه عشق اولم رو فراموش کنم بدی هاش هنوز یادمه ....
یه باره دیگه به نامش نگه کردم خب خودمم احساس میکردم مریض شدم بهتره برم دکتر .....
رفتم پایین تا صبحانه بخورم که البته ناهار بود بازم زیاد نتونستم بخورم بوش حالم رو ید میکرد .... اینقدر تو خونه نشستم و اومدم که هصر شده بود تو اتاقم بودم و داشتم کتاب میخوندم که در باز شد و جونگکوک خسته اومد و بو.سی رو گونه ام گذاشت و بعد خودشو انداخت رو تخت و سرشو گذاشت رو پام
جونگکوک:سلام عزیزم حالت چطوره
مثل همیشه حرفی نزدم و فقط سری تکان دادم میدونست چیزی نمیگم هیچی نگفت و دستم رو گرفت گذاشت رو موهاش
جونگکوک:موهام رو نوازش کن ا.ت
با لحن دستوری که گفت چیزی نگفتم و کاری که گفت رو کردم موهاش نرم و خوش بو بود به طوری که خودم بیشتر میخواستم توش دست بکشم ...
..... جونگکوک
دستای ظریفش رو تو موهام میکشید و بیشتر منو در آرامش غرق میکرد دستمو رو دستش گذاشتم و کف دستای نرمش زو بو.سیدم پاشدم به سمت کمد رفتم و لباسی بیرون اوردم تا با لباس های رسمیم عوض کنم لب زدم
جونگکوک:امروز برای اینکه ببرمت دکت زود تر اومدم تا لباس عوض میکنم توم پاشو عوض کن که بریم
صدای ارومش رو شنیدم
ا.ت:چشم
لبخندی از رضایت زدم و شروع کردم دراور.دن لباس هام دیدم که پاشد و اروم رفت سمت کمد تا لباس بیرون بیاره منم به کارم ادامه دادم و بعد اماده شدنم بهش نگاه کردم که داشت موهاش زو شانه میکرد
جونگکوک:بریم
اروم پاشد و سری تکون داد دستش رو گرفتم و به سمت پایین رفتیم سواز ماشین شدیم
*****
اسلاید های بعد خونه و اتاق جدید ا.ت و جونگکوک
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.