کوک ویو
کوک ویو
پی دی نیم بهم زنگ زد و گفت برام شایع درست شده با ا.ت باید باهش بهم بزنم وگرنه از کار اخراج میشم قط کردم اعصابم خیلی خرد بود من الان ا.ت رو دوست دارم آخه چرااااااااا
ولی پای اعلام وسط بود مجبورم با ا.ت سرد رفتار کنم .....تو همین فکرا بودم که جیمین اومد پیشم براش موضوع رو گفتم یکم فک کرد و گفت ا.ت تو خطره باید بریم پیشش
کل بار رو زیر و رو کردم ولی ا.ت نبود جیمین گفت امید وارم حدسم درست نباشه اما بیا آتاقارو بگردیممنم بهش گفتم امید وارم رفتیم جیمین گفت حدس میزنم این اتاقه در باز بود و کسی نبود ولی اتاق بغلی درش قفل بود و صدایی نمیومد در رو شکوندم و دیدم یه مرد نیمه لخت گردنش کج شده ا.ت رو صدا کردم ولی جوابی نشنیدم به جیمین گفتم بریم یه جای دیگه که یکی داد زد گفت کوک تروخدا وایسا من اینجام
ا.ت ویو
کوک و جیمین اومدن تو اتاق کوک اسمم رو صدا کرد جواب ندادم تا اومدن برن با خودم گفتم این شانسه آخره بلند داد زدم کوک تروخدا وایسا من اینجام هق هق هقققققق
کوک ویو
دیدم صدا از کمده تا در کمد رو باز کردم دیدم ا.ت لخت نشسته و زانو هاشو بغل کرده و داره گریه میکنه کتمو انداختم روش و دیدم لباسای خودش کاملا جر خورده ولی یه هودی برای خودش برداشته بود جیمین داشت باهاش حرف میزد تا آرومش کنه هودی رو براش آوردم و تنش کردم دیدم که به دستش خورد جیغش رفت هوا رفتیم خونه جیمین دستش رو جا انداخت ا.ت خیلی گریه میکرد دلم واسش کباب شد بغلش کردم کار جیمین تموم شد و خواست بره گفتم الان ساعت۳ صبح بمون خونه من برو تو اتاق ا.ت
ا.ت امشب پیش من میخوابه ....
پی دی نیم بهم زنگ زد و گفت برام شایع درست شده با ا.ت باید باهش بهم بزنم وگرنه از کار اخراج میشم قط کردم اعصابم خیلی خرد بود من الان ا.ت رو دوست دارم آخه چرااااااااا
ولی پای اعلام وسط بود مجبورم با ا.ت سرد رفتار کنم .....تو همین فکرا بودم که جیمین اومد پیشم براش موضوع رو گفتم یکم فک کرد و گفت ا.ت تو خطره باید بریم پیشش
کل بار رو زیر و رو کردم ولی ا.ت نبود جیمین گفت امید وارم حدسم درست نباشه اما بیا آتاقارو بگردیممنم بهش گفتم امید وارم رفتیم جیمین گفت حدس میزنم این اتاقه در باز بود و کسی نبود ولی اتاق بغلی درش قفل بود و صدایی نمیومد در رو شکوندم و دیدم یه مرد نیمه لخت گردنش کج شده ا.ت رو صدا کردم ولی جوابی نشنیدم به جیمین گفتم بریم یه جای دیگه که یکی داد زد گفت کوک تروخدا وایسا من اینجام
ا.ت ویو
کوک و جیمین اومدن تو اتاق کوک اسمم رو صدا کرد جواب ندادم تا اومدن برن با خودم گفتم این شانسه آخره بلند داد زدم کوک تروخدا وایسا من اینجام هق هق هقققققق
کوک ویو
دیدم صدا از کمده تا در کمد رو باز کردم دیدم ا.ت لخت نشسته و زانو هاشو بغل کرده و داره گریه میکنه کتمو انداختم روش و دیدم لباسای خودش کاملا جر خورده ولی یه هودی برای خودش برداشته بود جیمین داشت باهاش حرف میزد تا آرومش کنه هودی رو براش آوردم و تنش کردم دیدم که به دستش خورد جیغش رفت هوا رفتیم خونه جیمین دستش رو جا انداخت ا.ت خیلی گریه میکرد دلم واسش کباب شد بغلش کردم کار جیمین تموم شد و خواست بره گفتم الان ساعت۳ صبح بمون خونه من برو تو اتاق ا.ت
ا.ت امشب پیش من میخوابه ....
۱.۷k
۰۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.