عشق خشن من ❤️ پارت 57
ویو اون وو
از خواب بیدار شدم دیم ا.ت تو بغلم مثل یه بچه کوچولو گرفته خوابیده بهش نگاه می کردم و از اینکه اون الان مال کنه لبخند روی لبام می تست یکم با موهاش ور رفتم که از خواب بیدار شد
_بیدار شدی بیبی
+..لبخند ..اهم
رفتم خم شدم و صورتم رو به صورتش نزدیک کردم و یه بوسه روی لباش گذاشتم
_الان حالت خوبه
+اره خوبه خوبم حتا از خوبم خوب ترم
_لبخند... خیلی خوب
رفتم سمت گوشش آروم زمزمه کردم
_دیشب بهت خوش گذاشت
یکم خجالت کشید و سرش رو نه تکون داد
_یعنی چی که خوشت نیومد
+خوب نبود دردم آمد پس دوسش ندارم
_اعع اره ارواح عمت من بودم که دیشب می گفتم .....ادای ا.ت رو در میاره...... اححح ددی اححح بیشتر
که یه مشت به سینم زد و گفت
+خیلی بیشعوری . خجالتم خوب چیزیه
_از چی باید خجالت بکشم هان
+خیلی خوب بابا بلند شو بریم لباس سامون رو به پوشیم
_باشه بلند شو
+می خوای همینطوری نگاهم کنی برگرد دیگه یا از اتاق برو بیرون
_چرا باید برم بیرون
+چون می خوام لباسم رو عوض کنم
_من که دیشب همه چی رو دیدم
بعدش از رو تخت بلند شد ختا حوله هم تنش نبود لخت لخت بود چشمام رو بستم که آمد سمتم(توجه کنید که ا.ت حوله تنش بود 🧖)دستاش رو دور کمرم حلقه کرد و یه بوس روی کونم گذاشت
_چرا چشمات رو بستی تو که دیشب همه چی رو دیدی
+اعع نکن خوب خجالت می کشند(دیشب که داشت اهم اهم می کرد خجالت نمی کشید الان خجالت می کشه)
_دیونه لبخند و شروع به لب گرفتن از ا.ت شد
داشتیم همو می بوسیدم که لیسا بدون در زدن درو محکم باز کرد آمد تو
@داداشششششش ..داد..
که یهو ا.ت آمد جلو وایستادم و گفت
+دختر در زدن بلد نیستی برو بیرون
@اووو خاک به سرم شما که لختید
سریع از اتاق رفت بیرون
+دختره دیونه بدون در زدن میاد تو
_خخخخخخ
+داری به چی می خندی
_هیچی ولش بیا بریم لباس به پوشیم
+باشه
رفتیم لباس پوشیدیم و رفتیم پایین که جونگ کوک گفت
÷خسته نباشید
_ممنون همچنین
نشستیم و صبحانه می خوردیم که کای نیومد ه بود و ا.ت گفت
+ببینم کای چرا نیومده
_اخه به تو چه .. با اهم..
+اععع
چ.م:اون صبح زود از خونه زد بیرون گفت که میره نمی دونم چرا اما خیلی عصبانی بود
+واقعا یعنی چه مشکلی براش پیش آمده
_تو ذهنش .. من که می دونم اون از اینکه ا.ت دیگه مال کنه داره از حسودی میترکه خخخخخ..
+وای نگرانش شدم برم بهش زنگ بزنم
_تو چرا باید نگران یه مرد غریبه بشی هان
#اوو غیرتی شد
÷خخخخ
@بسه از دست شما دوتا
+خوب دوستم معلومه که نگرانش میشم
_لازم نیست که نگرانش بشی .اصلا نمی خوام که دوستت باشه ازش خوشم نمیاد دیگه باهاش حرف نزن
+چی میگی تو
_همین که گفتم
&راستی ما مرور دیگه باید برگردیم
@اره باید بریم من اتاق بچم رو هم آماده کنم
#ما که هنوز جنسیتش رو نمی دونیم
@خوب قرار بریم سنگرافی دیگه
#اهان باشه
بعد صبحانه وسایل مون رو جمع کردیم و از مزرعه رفتیم به سمت خون ها مون .....
ادامه دارد
از خواب بیدار شدم دیم ا.ت تو بغلم مثل یه بچه کوچولو گرفته خوابیده بهش نگاه می کردم و از اینکه اون الان مال کنه لبخند روی لبام می تست یکم با موهاش ور رفتم که از خواب بیدار شد
_بیدار شدی بیبی
+..لبخند ..اهم
رفتم خم شدم و صورتم رو به صورتش نزدیک کردم و یه بوسه روی لباش گذاشتم
_الان حالت خوبه
+اره خوبه خوبم حتا از خوبم خوب ترم
_لبخند... خیلی خوب
رفتم سمت گوشش آروم زمزمه کردم
_دیشب بهت خوش گذاشت
یکم خجالت کشید و سرش رو نه تکون داد
_یعنی چی که خوشت نیومد
+خوب نبود دردم آمد پس دوسش ندارم
_اعع اره ارواح عمت من بودم که دیشب می گفتم .....ادای ا.ت رو در میاره...... اححح ددی اححح بیشتر
که یه مشت به سینم زد و گفت
+خیلی بیشعوری . خجالتم خوب چیزیه
_از چی باید خجالت بکشم هان
+خیلی خوب بابا بلند شو بریم لباس سامون رو به پوشیم
_باشه بلند شو
+می خوای همینطوری نگاهم کنی برگرد دیگه یا از اتاق برو بیرون
_چرا باید برم بیرون
+چون می خوام لباسم رو عوض کنم
_من که دیشب همه چی رو دیدم
بعدش از رو تخت بلند شد ختا حوله هم تنش نبود لخت لخت بود چشمام رو بستم که آمد سمتم(توجه کنید که ا.ت حوله تنش بود 🧖)دستاش رو دور کمرم حلقه کرد و یه بوس روی کونم گذاشت
_چرا چشمات رو بستی تو که دیشب همه چی رو دیدی
+اعع نکن خوب خجالت می کشند(دیشب که داشت اهم اهم می کرد خجالت نمی کشید الان خجالت می کشه)
_دیونه لبخند و شروع به لب گرفتن از ا.ت شد
داشتیم همو می بوسیدم که لیسا بدون در زدن درو محکم باز کرد آمد تو
@داداشششششش ..داد..
که یهو ا.ت آمد جلو وایستادم و گفت
+دختر در زدن بلد نیستی برو بیرون
@اووو خاک به سرم شما که لختید
سریع از اتاق رفت بیرون
+دختره دیونه بدون در زدن میاد تو
_خخخخخخ
+داری به چی می خندی
_هیچی ولش بیا بریم لباس به پوشیم
+باشه
رفتیم لباس پوشیدیم و رفتیم پایین که جونگ کوک گفت
÷خسته نباشید
_ممنون همچنین
نشستیم و صبحانه می خوردیم که کای نیومد ه بود و ا.ت گفت
+ببینم کای چرا نیومده
_اخه به تو چه .. با اهم..
+اععع
چ.م:اون صبح زود از خونه زد بیرون گفت که میره نمی دونم چرا اما خیلی عصبانی بود
+واقعا یعنی چه مشکلی براش پیش آمده
_تو ذهنش .. من که می دونم اون از اینکه ا.ت دیگه مال کنه داره از حسودی میترکه خخخخخ..
+وای نگرانش شدم برم بهش زنگ بزنم
_تو چرا باید نگران یه مرد غریبه بشی هان
#اوو غیرتی شد
÷خخخخ
@بسه از دست شما دوتا
+خوب دوستم معلومه که نگرانش میشم
_لازم نیست که نگرانش بشی .اصلا نمی خوام که دوستت باشه ازش خوشم نمیاد دیگه باهاش حرف نزن
+چی میگی تو
_همین که گفتم
&راستی ما مرور دیگه باید برگردیم
@اره باید بریم من اتاق بچم رو هم آماده کنم
#ما که هنوز جنسیتش رو نمی دونیم
@خوب قرار بریم سنگرافی دیگه
#اهان باشه
بعد صبحانه وسایل مون رو جمع کردیم و از مزرعه رفتیم به سمت خون ها مون .....
ادامه دارد
۵.۹k
۲۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.