پارت چهارم ........

ا.ت: بله ؟

جیهوپ: ا.ت منم جیهوپ چه خبرااا

ا.ت: جیغغغغغغ جیهوپ برگشتی ؟!

جیهوپ: اره کوچولو می خوام بیام دیدن تو و شوگا

ا.ت : باشه پس ادرسو بفرس

جیهوپ: شما دو تا باهمید؟

ا.ت: اره بازم توی همون محله هستیم

خدافظ کردیم و قطع کردم

شوگا: کی بود اینقدر خوشحال شدی؟!

ا.ت: بیا بریم بهت میگم
هاجون تو هم برو خدافظ

هاجون: می خوای با این بری؟

شوگا: ببخشید باید از شما اجازه بگیره؟!

دست شوگا رو کشیدم

ا.ت: میشه اینقدر با همه دعوا نکنی

شوگا: اون وقت مال من میشی؟

تو چشماش زل زدم

ا.ت: .....چ....چی میگی بس کن
و اونی که زنگ زده بود هوسوک بود اومده گفت که بریم دیدنش

شوگا: چرا به تو زنگ زد به من زنگ میزد

پوکر نگاش کردم و راه افتادم

شوگا: باشه بابا

به شوگا آدرس و گفتم
رفتم خونه و لباس پوشیدم و رفتم به آدرسی که جیهوپ داده بود
شوگا پیش جیهوپ بود ولی اون دختره کی بود پیشش
رفتم جلو

ا.ت: سلامممم

جیهوپ: سلاممم کوچولووو

بغلش کردم
دختره داشت با پوزخند نگام میکرد

ا.ت: امممم سلام

....: اوم سلام

جیهوپ: ا.ت این دختر خالمه یونا یادت باشه تو بچگی باهاش دوست بودی

دوست؟؟!!!! من باهاش همیشه دعوا داشتم

ا.ت: البته خوشحالم که دوباره میبینمت

یونا: همچنین( پوزخند)
........
بروبچ فردا پارت بعدی رو میزارم🤝🫶