💔Angel wings💔پارت 1
های اس ار هستم ......پارت اول شرط نداره ولی پارتای بعدی داره...)
داشتم از تمرین بر میگشتم واقعا که بچه های تیم مزخرفن صدای
مربی هنوز تو گوشمه : هلن انقدر خشن بازی نکن .ولی من وحشی بازیی نمیکنم .این بچه ها خیلی درست ورزش نمیکنن.صدای بست فرندم آریل اومد تو ذهنم : بعد از اون تصادفی که برای ژآکلین اتفاق افتاد انقدر جدی شدی وولی بدون که تصادف اون تقصیر تو نبود مردن اون ربطی به تو نداشت......./نمیدونم شاید درست بگه ولی من عذاب وجدان دارم ......................کیفم رو محکم پشتم انداختم و نفسی عمیق کشیدم و در پیاده رو راه افتادم .من نمیخوام توی تیم دخترای ضعیف باشم من یه دختریم که خیلی قوی تر از اونام من یه تیم دیگه میخوام .دلم واسه ژاکلین تنگ شده اون خیلی خوب بازی میکرد دل تنگشم.
خیلی گشنمه چون رژیم من بهم میخوره مجبورم شیک پروتئینی بخورم.ولی کجا میفروشه.ع اونجا یه سوپره.امیدوارم شیک پروتئینی داشته باشه.در ورودی رو باز کردم و رفتم تو مغازه .مغازه دار : سلام من:سلام ببخشید شیک پروتئینی دارین؟ مغازه دار : اره برو ردیف 4 قفسه ها طبقه 2 من:ممنون رفتم سمت قفسه ها و نگاه کردم و شیک پروتئینی رو برداشتم فهمیدم برای شام چیزی ندارم و باید نودل بخرم .نودل ساده میخوام.من:ببخشید نودل ساده دارین؟ و به طرف مغازه دار رفتم :موهای کرم رنگی داشت و سیخ سیخی بود و با یک کش جمعشون کرده بود به سمت عقب و سی*گار میکشید و خاکسترش رو داخل ظرف میریخت گفت:اره همین گوشه /و به سمت انبار اشاره کرد گفتم : اسم فروشگاهتون چی بود ببخشید نتونستم بخونم چون مشتریتون شدم هر جایی شیک پروتئینی ندارن! مغازه دار:ساکانوشیتا من:من هلن هستم مغازه دار :منم کیشین اوکای هستم من:ششششمااااا با اوکای کاراسونوووو نسبتیی داریییییین؟ اوکای چشمش رو چرخوند و گفت :اره بابا من:چ نسبتیییی دارییییین؟ اوکای:ایکی اوکای یا همون پدر بزرگم / تو پوست خودم نمیگنجیدم با ذوق گفتم :من خیلی کاراسونو رو دوست داشتم البته قبل از اینکه مربی اوکای بره......... اوکای:الان من مربی تیم هستم من:پس تو فروشگاه چی کار میکنی اوکای:کار اصلیمه:/بدون اینکه به حرفی که میخواستم بزنم فکر کنم گفتم : میشه منم بیام تو تیم؟ اوکای:تیم دختران خیابونه اک..... گفتم:نه میخوام بیام تو تیم پسرا اوکای:خودت میفهمی داری چی میگی؟تیم پسران؟ تو دختری. گفتم : دخترا تو والیبال خیلی قوی نیستن من میخوام بیام تو تیم پسران اوکای:هوم/یه عالمه فکر کرد و در آخر گفت:اگه میخوای قبولت کنم باید سخت ترین کار ممکن رو انجام بدی گفتم:هرچی باشه قبوله اوکای:یه آبشار سرعتی البته بعید میدونم با این قدت بتونی از رو این تور بپری😹 گفتم:قدم 163 مگه چشههههههههههههه اوکای:باشه بابا تو خوبی حالا من پاس میدم ولی بزن گفتم باشه
اوکای:من قبلا خودم پاسور بودم ....... گفتم:از فرم دستات معلومه اوکای:چند ساله بازی میکنی؟ گفتم :5 سال اوکای:خوبه برو وایسا دم تور / و دست هایش را برای توپ آماده کرد پاس خوبی برای آبشار سرعتی داد و من با تمام توانم پریدم و ضربه خیلی محکمه به توپ زدم و توی زمین خوابید اوکای با چشم های گرد سر تا پای من را بر انداز کرد گفت:تو منو یاد یکی میندازی...... گفتم:هیولا کوچک؟ گفت:هوم اره ولی دختر گفتم:حالا چی قبولم؟ گفت:ببین آخه دختر.... گفتم:حق نداری تبعیض قائل بشی گفت:امیدوارم دبیرستان گیر نده گفتم:حق نداره گیر بده خودم میکشمشون گفت:تو برای دبیرستان کاراسونو نیستی گفتم:کی گفته الان از سر تیم دخترا برگشتم...... گفت:خیل خب خیل خبببببب(عکس هلن توی اص دو هست)
گفتم:میشه فردا بیام سر تمرین؟ گفت:نمیدونم گفتم:بیامممم دیگه گفت:باشه باشه ساعت 4 عصر بیا تا شب کار داریم اینو بدون گفتم:ایول گفت:وسایلاتو یادت نره :/ گفتم:چلمن نیستم که گفت:فردا میبینمت گفتم:باشه و از مغازه بیرون رفتم
داشتم از تمرین بر میگشتم واقعا که بچه های تیم مزخرفن صدای
مربی هنوز تو گوشمه : هلن انقدر خشن بازی نکن .ولی من وحشی بازیی نمیکنم .این بچه ها خیلی درست ورزش نمیکنن.صدای بست فرندم آریل اومد تو ذهنم : بعد از اون تصادفی که برای ژآکلین اتفاق افتاد انقدر جدی شدی وولی بدون که تصادف اون تقصیر تو نبود مردن اون ربطی به تو نداشت......./نمیدونم شاید درست بگه ولی من عذاب وجدان دارم ......................کیفم رو محکم پشتم انداختم و نفسی عمیق کشیدم و در پیاده رو راه افتادم .من نمیخوام توی تیم دخترای ضعیف باشم من یه دختریم که خیلی قوی تر از اونام من یه تیم دیگه میخوام .دلم واسه ژاکلین تنگ شده اون خیلی خوب بازی میکرد دل تنگشم.
خیلی گشنمه چون رژیم من بهم میخوره مجبورم شیک پروتئینی بخورم.ولی کجا میفروشه.ع اونجا یه سوپره.امیدوارم شیک پروتئینی داشته باشه.در ورودی رو باز کردم و رفتم تو مغازه .مغازه دار : سلام من:سلام ببخشید شیک پروتئینی دارین؟ مغازه دار : اره برو ردیف 4 قفسه ها طبقه 2 من:ممنون رفتم سمت قفسه ها و نگاه کردم و شیک پروتئینی رو برداشتم فهمیدم برای شام چیزی ندارم و باید نودل بخرم .نودل ساده میخوام.من:ببخشید نودل ساده دارین؟ و به طرف مغازه دار رفتم :موهای کرم رنگی داشت و سیخ سیخی بود و با یک کش جمعشون کرده بود به سمت عقب و سی*گار میکشید و خاکسترش رو داخل ظرف میریخت گفت:اره همین گوشه /و به سمت انبار اشاره کرد گفتم : اسم فروشگاهتون چی بود ببخشید نتونستم بخونم چون مشتریتون شدم هر جایی شیک پروتئینی ندارن! مغازه دار:ساکانوشیتا من:من هلن هستم مغازه دار :منم کیشین اوکای هستم من:ششششمااااا با اوکای کاراسونوووو نسبتیی داریییییین؟ اوکای چشمش رو چرخوند و گفت :اره بابا من:چ نسبتیییی دارییییین؟ اوکای:ایکی اوکای یا همون پدر بزرگم / تو پوست خودم نمیگنجیدم با ذوق گفتم :من خیلی کاراسونو رو دوست داشتم البته قبل از اینکه مربی اوکای بره......... اوکای:الان من مربی تیم هستم من:پس تو فروشگاه چی کار میکنی اوکای:کار اصلیمه:/بدون اینکه به حرفی که میخواستم بزنم فکر کنم گفتم : میشه منم بیام تو تیم؟ اوکای:تیم دختران خیابونه اک..... گفتم:نه میخوام بیام تو تیم پسرا اوکای:خودت میفهمی داری چی میگی؟تیم پسران؟ تو دختری. گفتم : دخترا تو والیبال خیلی قوی نیستن من میخوام بیام تو تیم پسران اوکای:هوم/یه عالمه فکر کرد و در آخر گفت:اگه میخوای قبولت کنم باید سخت ترین کار ممکن رو انجام بدی گفتم:هرچی باشه قبوله اوکای:یه آبشار سرعتی البته بعید میدونم با این قدت بتونی از رو این تور بپری😹 گفتم:قدم 163 مگه چشههههههههههههه اوکای:باشه بابا تو خوبی حالا من پاس میدم ولی بزن گفتم باشه
اوکای:من قبلا خودم پاسور بودم ....... گفتم:از فرم دستات معلومه اوکای:چند ساله بازی میکنی؟ گفتم :5 سال اوکای:خوبه برو وایسا دم تور / و دست هایش را برای توپ آماده کرد پاس خوبی برای آبشار سرعتی داد و من با تمام توانم پریدم و ضربه خیلی محکمه به توپ زدم و توی زمین خوابید اوکای با چشم های گرد سر تا پای من را بر انداز کرد گفت:تو منو یاد یکی میندازی...... گفتم:هیولا کوچک؟ گفت:هوم اره ولی دختر گفتم:حالا چی قبولم؟ گفت:ببین آخه دختر.... گفتم:حق نداری تبعیض قائل بشی گفت:امیدوارم دبیرستان گیر نده گفتم:حق نداره گیر بده خودم میکشمشون گفت:تو برای دبیرستان کاراسونو نیستی گفتم:کی گفته الان از سر تیم دخترا برگشتم...... گفت:خیل خب خیل خبببببب(عکس هلن توی اص دو هست)
گفتم:میشه فردا بیام سر تمرین؟ گفت:نمیدونم گفتم:بیامممم دیگه گفت:باشه باشه ساعت 4 عصر بیا تا شب کار داریم اینو بدون گفتم:ایول گفت:وسایلاتو یادت نره :/ گفتم:چلمن نیستم که گفت:فردا میبینمت گفتم:باشه و از مغازه بیرون رفتم
۵.۲k
۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.