p.4
ویو جیمین:
اون دخترساده ای بود واقعا مهربون و کیوت بوود
خیلی ازش خوشم میومد
از همون اول
الانم ک بش گفتم من پارسال نجاتش دادم گف که عاشقم شده
هعی حس خوب
چرا انقدر ساکته؟
باهام راحت نیس؟
توی همین فکرا بودم که
*جیمین
_جانم؟
*عام میشه ی سوال بپرسم؟
_حتما
*الان تکلیف من چیه؟
_اینکه الان میریم عمارت من بعدشم برای پس فردا ک عروسیه اماده میشی
*ع.. ع.. عروسی؟!
_اره دوس نداری باهام ازدواج کنی؟ دوس نداری مال من باشی؟
...*
ویو ا/ت:
وقتی راجب ازدواج حرف زد نمیدونم چر ی حس عجیبی بم دس داد
خوب قراره ازاد بشم... حداقل از شر اون خونواده...
بعدشم وقتی جیمینو دیدم عاشقش شدم
از همون پارسال اولین باری ک همو دیدیم
اون دخترساده ای بود واقعا مهربون و کیوت بوود
خیلی ازش خوشم میومد
از همون اول
الانم ک بش گفتم من پارسال نجاتش دادم گف که عاشقم شده
هعی حس خوب
چرا انقدر ساکته؟
باهام راحت نیس؟
توی همین فکرا بودم که
*جیمین
_جانم؟
*عام میشه ی سوال بپرسم؟
_حتما
*الان تکلیف من چیه؟
_اینکه الان میریم عمارت من بعدشم برای پس فردا ک عروسیه اماده میشی
*ع.. ع.. عروسی؟!
_اره دوس نداری باهام ازدواج کنی؟ دوس نداری مال من باشی؟
...*
ویو ا/ت:
وقتی راجب ازدواج حرف زد نمیدونم چر ی حس عجیبی بم دس داد
خوب قراره ازاد بشم... حداقل از شر اون خونواده...
بعدشم وقتی جیمینو دیدم عاشقش شدم
از همون پارسال اولین باری ک همو دیدیم
۴.۴k
۱۱ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.