خوناشام کوچولو
#خوناشام_کوچولو
ادامه پارت 2
منو ا. ت از اول راهنمایی باهم دوستیم واسه همین خوب اخلاقشو میشناسم عاشق این چیزای ترسناکه البته من خودمم دوست دارم این چیزارو ولی بار الان یه حسی عجیبی دارم
پاشدم رفتم پایین لباسمو پوشیدم رفتم فروشگاه بغل خونه شیر و کیک خریدم واسه صبحونه سریع رفتم خونه دیدن ا. ت تازه بیدار شده و اومده پایین
=سلام خانم صبح بخیر
سلام صبح بخیر کوجا بودی
=رفتم فروشگاه صبحونه خریدم
چی خریدی (ذوق)
=(خنده) شیر و کیک
جیغغغغغغغغ اخ جوننننن
=ای خدا برو به دست و صورتت یه اب بزن بیا صبحونه
باشه
ا. ت رفت و سریع برگشت داشتیم صبحونه میخوردیم که ا. ت گفت
لیا میگم توهم حس میکنی یکی داره نگامون میکنه
=اوم
پس فقط من نیستم
=ارع ولی دوست دارم بدونم چیه
وای منم
صبحونه رو خوردیم داشتیم جم میکردیم که یهو صدای در از طبقه بالا اومد منو ا. ت با تمام وجود رفتیم بالا اما چیزی نبود همین جور که بالا رو میگشتیم صدای شکستن ظرف از طبقه پایین اومد بدو بدو رفتیم پایین دیدیم ظرف صبحونه افتاده شکسته رفتم جلو تر که یهو یه خفاش از اشپزخونه اومد و رفت بیرون خیلی عجیب بود
=(خنده )
ای خدا یه خفاش بود این همه هم بدو بدو کردیم
=وای خدا چیا که فک نکردیم جررر
یکم خندیدم و رفتیم واسه گرت گیری
داخل و تمیز کردیم بعد موند بیرون خونه و شیشه ها چون خونه کلی شیشه داشت پس تمیز کردنش هم خیلی سخته
ویو ا. ت
رفتیم بیرون خونه رو تمیز کنیم که...
#اد_جئون
ادامه پارت 2
منو ا. ت از اول راهنمایی باهم دوستیم واسه همین خوب اخلاقشو میشناسم عاشق این چیزای ترسناکه البته من خودمم دوست دارم این چیزارو ولی بار الان یه حسی عجیبی دارم
پاشدم رفتم پایین لباسمو پوشیدم رفتم فروشگاه بغل خونه شیر و کیک خریدم واسه صبحونه سریع رفتم خونه دیدن ا. ت تازه بیدار شده و اومده پایین
=سلام خانم صبح بخیر
سلام صبح بخیر کوجا بودی
=رفتم فروشگاه صبحونه خریدم
چی خریدی (ذوق)
=(خنده) شیر و کیک
جیغغغغغغغغ اخ جوننننن
=ای خدا برو به دست و صورتت یه اب بزن بیا صبحونه
باشه
ا. ت رفت و سریع برگشت داشتیم صبحونه میخوردیم که ا. ت گفت
لیا میگم توهم حس میکنی یکی داره نگامون میکنه
=اوم
پس فقط من نیستم
=ارع ولی دوست دارم بدونم چیه
وای منم
صبحونه رو خوردیم داشتیم جم میکردیم که یهو صدای در از طبقه بالا اومد منو ا. ت با تمام وجود رفتیم بالا اما چیزی نبود همین جور که بالا رو میگشتیم صدای شکستن ظرف از طبقه پایین اومد بدو بدو رفتیم پایین دیدیم ظرف صبحونه افتاده شکسته رفتم جلو تر که یهو یه خفاش از اشپزخونه اومد و رفت بیرون خیلی عجیب بود
=(خنده )
ای خدا یه خفاش بود این همه هم بدو بدو کردیم
=وای خدا چیا که فک نکردیم جررر
یکم خندیدم و رفتیم واسه گرت گیری
داخل و تمیز کردیم بعد موند بیرون خونه و شیشه ها چون خونه کلی شیشه داشت پس تمیز کردنش هم خیلی سخته
ویو ا. ت
رفتیم بیرون خونه رو تمیز کنیم که...
#اد_جئون
۴.۴k
۲۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.