part 3
ⓢⓔⓥⓔⓝ ⓐⓝⓖⓔⓛⓢ💙✨
.
.
.
✨جیمین در کلبه رو باز کرد و تنها چیزی که دید قیافه ی ترسناک شیش نفر دیگه بود✨
تهیونگ=ببینم اون کیه رو کولت؟
جیمین=اسمش بورامه حالش خوب نیست احتمال میدم پاش شکسته باشه...سرشم ضربه خورده
مارینا=ب..بورام جونم😭 تروخدا بیدار شو
کوک=حالا که چی ما خودمون کم بودیم این دو تا فسقلی هم نگهداری کنیم؟
جیمین=الان وقتش نیست نامجون میتونی کاری کنی؟
نامجون=فک کنم سرش فقط ضرب دیده باشه پاشو روی چوب پانسمان کن منم میرم ببینم میتونم داروی گیاهی درست کنم
جین=ما میتونیم از گرد سحر آمیزمون استفاده کنیم
کوکی=به خاطر اون؟
مارینا=هوی الدنگ خواهر من روی اون میز بیهوش و بی جون افتاده تو نگران خودتی
کوکی=چه پررو
مارینا=مغرور از خود راضی
جین=بچه ها جمع شین تا گرد رو بسازیم
(همه دور هم جمع شدن و بعد از خوندن ورد گرد رو درست کردن)
یونگی=اینو بزن به سرش
مارینا=باشه...
✨چند دقیقه بعد✨
بورام=وقتی چشامو باز کردم از درد سرم کم شده بود تا روی میز نشستم چنتا پری دیگه دیدم
یونگی=حالت خوبه؟
بورام=آمممم م.من چیزی یادم نمیاد که چجوری اینجام...
مارینا=خواهر قشنگم(پرید بغلش)
بورام=خفه شدمممم
مارینا=نمیدونی چقدر منتظر بهوش اومدن تو بودم سیسی جونم
.
.
.
مارینا=الدنگ بیا نهار رو حاضر کن گشنمههههه
بورام=دارم قضیه رو برا بچه ها تعریف میکنم
جیمین=آممم عزیزم من واقعااااا گشنمه
کوکی=اسکل بیا دیگه
بورام=هی...من دوباره بر میگردم بزارین برا این گشادا غذا درست کنم..
مارینا=گشاد خودتی و هفت جد و آبادت
.
.
.
این داستان ادامه دارد......
.
.
.
✨جیمین در کلبه رو باز کرد و تنها چیزی که دید قیافه ی ترسناک شیش نفر دیگه بود✨
تهیونگ=ببینم اون کیه رو کولت؟
جیمین=اسمش بورامه حالش خوب نیست احتمال میدم پاش شکسته باشه...سرشم ضربه خورده
مارینا=ب..بورام جونم😭 تروخدا بیدار شو
کوک=حالا که چی ما خودمون کم بودیم این دو تا فسقلی هم نگهداری کنیم؟
جیمین=الان وقتش نیست نامجون میتونی کاری کنی؟
نامجون=فک کنم سرش فقط ضرب دیده باشه پاشو روی چوب پانسمان کن منم میرم ببینم میتونم داروی گیاهی درست کنم
جین=ما میتونیم از گرد سحر آمیزمون استفاده کنیم
کوکی=به خاطر اون؟
مارینا=هوی الدنگ خواهر من روی اون میز بیهوش و بی جون افتاده تو نگران خودتی
کوکی=چه پررو
مارینا=مغرور از خود راضی
جین=بچه ها جمع شین تا گرد رو بسازیم
(همه دور هم جمع شدن و بعد از خوندن ورد گرد رو درست کردن)
یونگی=اینو بزن به سرش
مارینا=باشه...
✨چند دقیقه بعد✨
بورام=وقتی چشامو باز کردم از درد سرم کم شده بود تا روی میز نشستم چنتا پری دیگه دیدم
یونگی=حالت خوبه؟
بورام=آمممم م.من چیزی یادم نمیاد که چجوری اینجام...
مارینا=خواهر قشنگم(پرید بغلش)
بورام=خفه شدمممم
مارینا=نمیدونی چقدر منتظر بهوش اومدن تو بودم سیسی جونم
.
.
.
مارینا=الدنگ بیا نهار رو حاضر کن گشنمههههه
بورام=دارم قضیه رو برا بچه ها تعریف میکنم
جیمین=آممم عزیزم من واقعااااا گشنمه
کوکی=اسکل بیا دیگه
بورام=هی...من دوباره بر میگردم بزارین برا این گشادا غذا درست کنم..
مارینا=گشاد خودتی و هفت جد و آبادت
.
.
.
این داستان ادامه دارد......
۱۰.۴k
۲۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.