cute lover
پارت ۳۰
مینهو: جیسونگ فقط اگه دیدی اومدنیشت توجهی بهشون نکن و نزدیکشون نشو.
جیسونگ: چرا؟
مینهو: خانوادم خطرناکن اگه بدونن منو تو رابطه داریم ممکنه بلایی سرت بیارن که منو بکشونن پیش خودشون.
جیسونگ: باشه
مینهو: جلویه اونا ما فقط دوستیم.....باشه ؟ واقعا میترسم کاری باهات بکنن...
جیسونگ: مینهو حواسم هست نگران نباش.
مینهو: باشه ولی اگه چیزی حس کردی بهم بگو.
جیسونگ: باشه ، مینهو چند روز پیش...داداشم رو دیدم.
مینهو: چی؟ کجا؟
جیسونگ: داشتن از سرکار برمیگشتم که یهو اومد پیشم.
مینهو: چیکار داشت؟!
جیسونگ: میخواست باهاش برگردم خونه و ازدواج کنم...
مینهو: یعنی چی؟! چرا الان بهم گفتی؟!
جیسونگ: ببخشید اخه نمیخواستم...نمیخواستم نگران شی( با بغض)
مینهو: خوشگلم ببخشید سرت داد زدم بغض نکن دیگه بعدشم هر چی شد بهم بگو.
جیسونگ: باشه.
یهو یه نفر با مشت زد تو در.
مینهو: واییی باز کیه دیگه؟!
رفتم درو باز کردم و با یه پسر تقریبا بزرگ مواجه شدم.
مینهو: بفرمایید؟
جونگ وو: ببخشید همسایه تون نمیدونید کجان؟ جیسونگ اسمشه.
جیسونگ: جونگ وو...
جونگ وو: کدوم گوری هستی تو اخه پسره عوضی؟ میای خونه یا نه؟! میدونی چقدر علافمون کردی؟ پسره آشغال.... به هیچ دردی نمیخوریی!
دیگه نتونستم تحمل کنم و یکی با مشت زدم به صورتش و پرت شد رو زمین.
جونگ وو: چه غلطی کردی؟!
مینهو: تو چه غلطی داری میکنی که هر چی از دهنت در میاد بهش میگی؟! اینجا هم خونه من حق نداری بیای اینجا این حرفارو بزنیی!
بعد درو محکم بستم. نگاهی به جیسونگ کردم و دیدم بغض کرده و داره گریه میکنه.
مینهو: عزیزم...عزیزم چرا گریه میکنی؟
جیسونگ: هقق مینهو راس میگه من....من به هیچ دردی نمیخورم!( با گریه)
مینهو: دیگه این حرفو نزنیا! تو خیلی هن با ارزشی! اون پسره به هیچ دردی نمیخوره، اخه قربون اشکای خوشگلت بشم من ، گریه نکن دیگه باشه؟
جیسونگ: باشه
مینهو: نینی کوچولویه خودمی.
جیسونگ: هیق نیستم!
مینهو: باشه خوشگلم دیگه گریه نکن.
بعد محکم بغلش کردم.
مینهو: جیسونگ فقط اگه دیدی اومدنیشت توجهی بهشون نکن و نزدیکشون نشو.
جیسونگ: چرا؟
مینهو: خانوادم خطرناکن اگه بدونن منو تو رابطه داریم ممکنه بلایی سرت بیارن که منو بکشونن پیش خودشون.
جیسونگ: باشه
مینهو: جلویه اونا ما فقط دوستیم.....باشه ؟ واقعا میترسم کاری باهات بکنن...
جیسونگ: مینهو حواسم هست نگران نباش.
مینهو: باشه ولی اگه چیزی حس کردی بهم بگو.
جیسونگ: باشه ، مینهو چند روز پیش...داداشم رو دیدم.
مینهو: چی؟ کجا؟
جیسونگ: داشتن از سرکار برمیگشتم که یهو اومد پیشم.
مینهو: چیکار داشت؟!
جیسونگ: میخواست باهاش برگردم خونه و ازدواج کنم...
مینهو: یعنی چی؟! چرا الان بهم گفتی؟!
جیسونگ: ببخشید اخه نمیخواستم...نمیخواستم نگران شی( با بغض)
مینهو: خوشگلم ببخشید سرت داد زدم بغض نکن دیگه بعدشم هر چی شد بهم بگو.
جیسونگ: باشه.
یهو یه نفر با مشت زد تو در.
مینهو: واییی باز کیه دیگه؟!
رفتم درو باز کردم و با یه پسر تقریبا بزرگ مواجه شدم.
مینهو: بفرمایید؟
جونگ وو: ببخشید همسایه تون نمیدونید کجان؟ جیسونگ اسمشه.
جیسونگ: جونگ وو...
جونگ وو: کدوم گوری هستی تو اخه پسره عوضی؟ میای خونه یا نه؟! میدونی چقدر علافمون کردی؟ پسره آشغال.... به هیچ دردی نمیخوریی!
دیگه نتونستم تحمل کنم و یکی با مشت زدم به صورتش و پرت شد رو زمین.
جونگ وو: چه غلطی کردی؟!
مینهو: تو چه غلطی داری میکنی که هر چی از دهنت در میاد بهش میگی؟! اینجا هم خونه من حق نداری بیای اینجا این حرفارو بزنیی!
بعد درو محکم بستم. نگاهی به جیسونگ کردم و دیدم بغض کرده و داره گریه میکنه.
مینهو: عزیزم...عزیزم چرا گریه میکنی؟
جیسونگ: هقق مینهو راس میگه من....من به هیچ دردی نمیخورم!( با گریه)
مینهو: دیگه این حرفو نزنیا! تو خیلی هن با ارزشی! اون پسره به هیچ دردی نمیخوره، اخه قربون اشکای خوشگلت بشم من ، گریه نکن دیگه باشه؟
جیسونگ: باشه
مینهو: نینی کوچولویه خودمی.
جیسونگ: هیق نیستم!
مینهو: باشه خوشگلم دیگه گریه نکن.
بعد محکم بغلش کردم.
۷.۷k
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.