Part 1
Part 1
تیهونگ : کی همچین جرعتی کرده که مادر منو تهدید کنه
جیمین : آروم باش
جونکوک: مدیر برنامه مون آر ام زنگ زد و گفت اونیکه مادرتو تهدید کرده رو پیدا کرده
تهیونگ: زود بهش زنگ بزن بگو اونیکه مادرم رو تهدید کرده بیارتش اینجا
جونکوک: بهش گفتم الان میان
جیمین: تهیونگ یکم آروم باش باز خیلی باهاش تند برخورد نکنی
تهیونگ: بزار بیاد یجوری ازش استقبال کنم تا عمر داره فراموش نکنه
جونکوک : اوووو کیم تهیونگ معروف خیلی عصبی هستن
ساعتی گذشت تهیونگ هنوزم همون جوری عصبی بود و منتظر کسی بود که مارش رو تهتد کرده بود
با صدای در تهیونگ نگاهش رو داد به در
جیمین : حتما اومدن
جونکوک: من میرم درو باز میکنم
جونکوک بلند شد و رفت درو باز کرد با دیدن کسی که با مدیر برنامه شون بود شکه شد
جونکوک : یعنی کسی که مادر تهیونگ رو تهدید کرده اینه
تهیونگ منتظر بودم تا اونیکه مادرش رو تهدید کرده بیاد یکم گذشت که جونکوک و مدیر برنامه شون با یه دختری که لباس های بلند گل گلی استون کوتاه با کیفه سیاه کمی کهنه و اندامی ظریف جلوش ایستاد هرکی اون دختر رو می دید دلش می سوخت براش
تهیونگ همینجوری بهش نگاه میکرد تا وقتی که آرام مدیر برنامه شون به ات گفت
آرام : خانم ات بشینید
ات: باشه
ات رویه مبل روبه رویه تهیونگ نشست
جیمین هم اومد کناره تهیونگ نشست
ات : ببشخید اما من اینجا چیکار میکنم چرا منو اوردین اینجا
آرام : خانم ات ما به سوالی ازتون می پرسیم و شما هم باید جواب بدین
ات با تمام نگرانی که داشت گفت
ات: بفرمائید
آرام : شما مادر کیم تهیونگ خانم کیم رو تهدید کردین
ات خیلی شکه شد و از طرفی ترسیده بود یعنی اینا کی بودن حتا ات نمی شناسه اینا رو چرا آوردنش خونشون
ات: چ چی میگید من هیچ کسی رو تهدید نکردم
جونکوک : خوب راستشو بگو بخاطر پول این کارو کردی
ات : نه من هیچ کسی رو تهدید نکردم
آرام : خانم ات لطفا راستش رو بگید
ات: چند بار بگم من هیچکسی رو تهدید نکردم
تهیونگ: اح کافیه
تهیونگ با عصبانیت بلند شد و رفت سمته ات پاشو گذاشت کناره ات رویه مبل و خیلی به ات نزدیک شد صورتشو نزدیک صورته ات کرد و با عصبانیت و صدای بلند گفت
تهیونگ: مغزم رو خوردی یالا بگو چرا مادرم رو تهدید کردی
ادامش رو خواهید دید \|
تیهونگ : کی همچین جرعتی کرده که مادر منو تهدید کنه
جیمین : آروم باش
جونکوک: مدیر برنامه مون آر ام زنگ زد و گفت اونیکه مادرتو تهدید کرده رو پیدا کرده
تهیونگ: زود بهش زنگ بزن بگو اونیکه مادرم رو تهدید کرده بیارتش اینجا
جونکوک: بهش گفتم الان میان
جیمین: تهیونگ یکم آروم باش باز خیلی باهاش تند برخورد نکنی
تهیونگ: بزار بیاد یجوری ازش استقبال کنم تا عمر داره فراموش نکنه
جونکوک : اوووو کیم تهیونگ معروف خیلی عصبی هستن
ساعتی گذشت تهیونگ هنوزم همون جوری عصبی بود و منتظر کسی بود که مارش رو تهتد کرده بود
با صدای در تهیونگ نگاهش رو داد به در
جیمین : حتما اومدن
جونکوک: من میرم درو باز میکنم
جونکوک بلند شد و رفت درو باز کرد با دیدن کسی که با مدیر برنامه شون بود شکه شد
جونکوک : یعنی کسی که مادر تهیونگ رو تهدید کرده اینه
تهیونگ منتظر بودم تا اونیکه مادرش رو تهدید کرده بیاد یکم گذشت که جونکوک و مدیر برنامه شون با یه دختری که لباس های بلند گل گلی استون کوتاه با کیفه سیاه کمی کهنه و اندامی ظریف جلوش ایستاد هرکی اون دختر رو می دید دلش می سوخت براش
تهیونگ همینجوری بهش نگاه میکرد تا وقتی که آرام مدیر برنامه شون به ات گفت
آرام : خانم ات بشینید
ات: باشه
ات رویه مبل روبه رویه تهیونگ نشست
جیمین هم اومد کناره تهیونگ نشست
ات : ببشخید اما من اینجا چیکار میکنم چرا منو اوردین اینجا
آرام : خانم ات ما به سوالی ازتون می پرسیم و شما هم باید جواب بدین
ات با تمام نگرانی که داشت گفت
ات: بفرمائید
آرام : شما مادر کیم تهیونگ خانم کیم رو تهدید کردین
ات خیلی شکه شد و از طرفی ترسیده بود یعنی اینا کی بودن حتا ات نمی شناسه اینا رو چرا آوردنش خونشون
ات: چ چی میگید من هیچ کسی رو تهدید نکردم
جونکوک : خوب راستشو بگو بخاطر پول این کارو کردی
ات : نه من هیچ کسی رو تهدید نکردم
آرام : خانم ات لطفا راستش رو بگید
ات: چند بار بگم من هیچکسی رو تهدید نکردم
تهیونگ: اح کافیه
تهیونگ با عصبانیت بلند شد و رفت سمته ات پاشو گذاشت کناره ات رویه مبل و خیلی به ات نزدیک شد صورتشو نزدیک صورته ات کرد و با عصبانیت و صدای بلند گفت
تهیونگ: مغزم رو خوردی یالا بگو چرا مادرم رو تهدید کردی
ادامش رو خواهید دید \|
۱۲۴
۲۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.