پارت ~19~
ویو ات
صبح با صدای آلارم بیدار شدم رفتم دستشویی و کارای لازممو انجام دادم و لباس مو پوشیدم و رفتم پایین اجوما هم اونجا بود
∆صبح بخیر دخترم
+مرسی اجوما ،من برم سفره رو بچینم
∆باشه دخترم
رفتم و سفره رو چیدم که اجوما گفت برم ارباب رو صدا کنم منم رفتم بالا و در اتاقشو زدم
تق تق(مثل صدای در زدن عه😂)
_بیا تو
رفتم داخل که ارباب داشت کراوتشو می بست که منم گفتم
+گفتم بیایین پایین برای صبحونه
_باشع(هنوز درگیر کراواته)
تا خواستم برم بیرون که ارباب گفت
_تو بلدی کراوات ببندی
+(برگشت سمتش)عا...بله..بلدم
_پس میشه برام ببندیش
+چشم
رفتم براش درست کردم و گفت
_واو تو خیلی خوب کراوات میبندی
+اره دیگه من خیلی بستم
ویو ات
تا این حرف رو زدم فکر کردم که ارباب عصبانی شد و گفت
_مثلا برای کی
+خب داستانش مفصل عه اصلا لازم نکرده براتون تعریف کنم
زود از اتاق رفتم بیرون
ویو جیمین
وقتی گفت برای خیلی ها بستم عصبانی شدم بعد که گفتم برای کی گفت لازم نکرده بگم و سریع رفت بیرون
_به هر حال ازت حرف میکشم کوچولو
ویو ات
داشتم سفره رو میچیدم که...
شرایط
6لایک
5کامنت
••••••|••••••
صبح با صدای آلارم بیدار شدم رفتم دستشویی و کارای لازممو انجام دادم و لباس مو پوشیدم و رفتم پایین اجوما هم اونجا بود
∆صبح بخیر دخترم
+مرسی اجوما ،من برم سفره رو بچینم
∆باشه دخترم
رفتم و سفره رو چیدم که اجوما گفت برم ارباب رو صدا کنم منم رفتم بالا و در اتاقشو زدم
تق تق(مثل صدای در زدن عه😂)
_بیا تو
رفتم داخل که ارباب داشت کراوتشو می بست که منم گفتم
+گفتم بیایین پایین برای صبحونه
_باشع(هنوز درگیر کراواته)
تا خواستم برم بیرون که ارباب گفت
_تو بلدی کراوات ببندی
+(برگشت سمتش)عا...بله..بلدم
_پس میشه برام ببندیش
+چشم
رفتم براش درست کردم و گفت
_واو تو خیلی خوب کراوات میبندی
+اره دیگه من خیلی بستم
ویو ات
تا این حرف رو زدم فکر کردم که ارباب عصبانی شد و گفت
_مثلا برای کی
+خب داستانش مفصل عه اصلا لازم نکرده براتون تعریف کنم
زود از اتاق رفتم بیرون
ویو جیمین
وقتی گفت برای خیلی ها بستم عصبانی شدم بعد که گفتم برای کی گفت لازم نکرده بگم و سریع رفت بیرون
_به هر حال ازت حرف میکشم کوچولو
ویو ات
داشتم سفره رو میچیدم که...
شرایط
6لایک
5کامنت
••••••|••••••
۱۸.۸k
۱۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.