روزگار غیر باور پارت17
روزگار غیر باور
پارت 17
#همتا
که دیدم یونجون اومد کنارم و گفت: کارمند جدید اینجا هستید😐؟
ه:بله
یون: تا کجا ادیت زدین؟
صفحه اصلی رو نشونش دادم و گفتم: تا اینجا
که دیدم اعضای i.r.m اومدن سمتم و بهم گفتن که تا اینجا که ادیت زدین نشونمون بدید، منم زدم رو شروع تا ببینن، فاصله اعضا باهام خیلی کم بود، داشتم اذیت میشدم که...
#هیونجون
وارد سالن مخصوص ادیت و... موزیک ویدئو ها شدم که دیدم همه اعضا دور یه لپ تاپ جمع شدن نزدیکشون که شدم دیدم، که همون دختره روی صندلی نشسته بود و درست وسط اونا بود، و روی صندلی جمع شده بود معلوم بود که اذیت میشد. خب به من چه😐 اره به من چه.
خطاب به اعضای گروه گفتم: اگه در هین ادیت ببینین بعد وقتی که کامل شد از دیدنش کیف نمیکنینا
که بکهیون گفت: اره هیونگ راست میگه
که پشت بندش همشون حرفم رو تائيد کردن و بعد با هم رفتیم داخل سالن دنس و شروع به تمرین دنس کردیم
#همتا
وای خدا خیرش بده اینا رو برد داشتم از خجالت آب میشدم، دیگه من کاری نداشتم اینجا ، کلا یعنی اینجا کاره خاصی نمیکردم فقط کار هایی رو که بهم میگفتن انجام میدادم و لحظه آخر که رو صندلیم نشستم اینا اومدن.
خب خب خب ساعت 2 چیکار کنم که دیدم خانم شین صدام زد رفتم پیشش که بهم گفت: این دوربین رو بگیر و برو از اعضای i.r.m فیلم بگیر، داخل سالن دنسن.
ه: چشم
دوربین رو گرفتم و رفتم سمت سالن دنس و شروع کردم ازشون فیلم گرفتن.
اونا تمرین میکردن و متوجه من نبودن من هم همینطور که فیلم میگرفتم نگام افتاد روی هیونجون، عجب قیافه و هیکلی داشت، واقعا اون لیاقت لیدر بودن رو داشت همه اعضا شوخی میکردن و بلند میخندیدن، اما هیونجون فقط به یه لبخند اکتفا میکرد، و ناخداگاه رفتم تو فکر اگر 6 سال پیش اینجا بودم از شدت ذوق مرگی، غش میکردم اما الان هیچ ذوقی نداشتم از دیدن آیدل ها و افراد مشهور، همینجور داشتم فکر میکردم و اصلا حواسم نبود که نگام رو هیونجونه، که متوجه من شد و تو یه لحظه چشم تو چشم شدیم که من سریع به خودم اومدم و نگام رو ازش گرفتم و شروع به فیلم برداری کردم که هیونجون اومد سمتم و...
امیدوارم که خوشتون بیاد از رمانم
کامنت های پارت قبلی خیلی کم بود😔 اما من بازم پارت بعد رو گذاشتم
لطفا اگر می خونین، نظراتتون رو کامنت کنید،
و اگر هم رمانم رو دوست ندارین بگین لطفا
پارت 17
#همتا
که دیدم یونجون اومد کنارم و گفت: کارمند جدید اینجا هستید😐؟
ه:بله
یون: تا کجا ادیت زدین؟
صفحه اصلی رو نشونش دادم و گفتم: تا اینجا
که دیدم اعضای i.r.m اومدن سمتم و بهم گفتن که تا اینجا که ادیت زدین نشونمون بدید، منم زدم رو شروع تا ببینن، فاصله اعضا باهام خیلی کم بود، داشتم اذیت میشدم که...
#هیونجون
وارد سالن مخصوص ادیت و... موزیک ویدئو ها شدم که دیدم همه اعضا دور یه لپ تاپ جمع شدن نزدیکشون که شدم دیدم، که همون دختره روی صندلی نشسته بود و درست وسط اونا بود، و روی صندلی جمع شده بود معلوم بود که اذیت میشد. خب به من چه😐 اره به من چه.
خطاب به اعضای گروه گفتم: اگه در هین ادیت ببینین بعد وقتی که کامل شد از دیدنش کیف نمیکنینا
که بکهیون گفت: اره هیونگ راست میگه
که پشت بندش همشون حرفم رو تائيد کردن و بعد با هم رفتیم داخل سالن دنس و شروع به تمرین دنس کردیم
#همتا
وای خدا خیرش بده اینا رو برد داشتم از خجالت آب میشدم، دیگه من کاری نداشتم اینجا ، کلا یعنی اینجا کاره خاصی نمیکردم فقط کار هایی رو که بهم میگفتن انجام میدادم و لحظه آخر که رو صندلیم نشستم اینا اومدن.
خب خب خب ساعت 2 چیکار کنم که دیدم خانم شین صدام زد رفتم پیشش که بهم گفت: این دوربین رو بگیر و برو از اعضای i.r.m فیلم بگیر، داخل سالن دنسن.
ه: چشم
دوربین رو گرفتم و رفتم سمت سالن دنس و شروع کردم ازشون فیلم گرفتن.
اونا تمرین میکردن و متوجه من نبودن من هم همینطور که فیلم میگرفتم نگام افتاد روی هیونجون، عجب قیافه و هیکلی داشت، واقعا اون لیاقت لیدر بودن رو داشت همه اعضا شوخی میکردن و بلند میخندیدن، اما هیونجون فقط به یه لبخند اکتفا میکرد، و ناخداگاه رفتم تو فکر اگر 6 سال پیش اینجا بودم از شدت ذوق مرگی، غش میکردم اما الان هیچ ذوقی نداشتم از دیدن آیدل ها و افراد مشهور، همینجور داشتم فکر میکردم و اصلا حواسم نبود که نگام رو هیونجونه، که متوجه من شد و تو یه لحظه چشم تو چشم شدیم که من سریع به خودم اومدم و نگام رو ازش گرفتم و شروع به فیلم برداری کردم که هیونجون اومد سمتم و...
امیدوارم که خوشتون بیاد از رمانم
کامنت های پارت قبلی خیلی کم بود😔 اما من بازم پارت بعد رو گذاشتم
لطفا اگر می خونین، نظراتتون رو کامنت کنید،
و اگر هم رمانم رو دوست ندارین بگین لطفا
۱۳.۷k
۱۴ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.