فن ساین عشق ادامه پارت 16

#یکم بعد
#رزی
لیسا بازیو واسه همه توضیح داد
هر کی تک بیاره بازی کردیم آخرش کوک گرگ شد .
لیسا =خب کوک بشماره . تقلب نکنیا
کوک :باشه . برید 10 .20 .30
همه بدو بدو یه جا رفتن
لیسا هم طبق نقشه فرستادمش بره تو حیاط
#کوک
قبلا به رزی گفته بودم که کمکم کنه برای همین گفت میفرستدش توی حیاط منم یکم نقش بازی کردمو رفتم تو حیاط .
#لیسا
چطوری اینجا اومد . ای خدا . اروم اروم به سمت یه طرف دیگه رفتم که فرار کنم . عه این کجا رفت . هه فک کنم رفت تو دیگه راه رفتم البته با احتیاط که برم تو که یکی از پشت بقلم کرد
کوک =گرفتمت
وای خدا چقدر اینجا گرم بود .
#کوک
برش گندوندم که صورتشو ببینم .
لیسا = اهم . .... عه باشه من گرگ شدم
_لیسا راستش میخوام یه چیزی بهت بگم
لیسا =چی ؟
_من. ....من.... من تورو دوست دارم .
لیسا =چی ؟
_راستش از اون موقه که اونجوری تو بیمارستان نگرانم بودی عاشقت شدم
لیسا =کوک
_بله
لیسا =منم عاشقتم
همدیگرو بقل کردیم رفتین تو
رزی =آقای گرگ . بره عاشقت شد 😉😂
_بله
جیمین =مبارکه مبارکه
رزی :آخیش دیگه ما هم میتونیم دیگه راحت باشیم . اخه به خاطر تو اصلا قرارم نمی زاشتیم
جنی =اره
#رزی
تا اونو گفتم جیمین دستشو گذاشت دور کمرم
جیمین =از این به بعد قرار میزاریم 😄
_جیمین اون نیشتو ببند . اینجوری خیلی ترسناکی
جیمین =باشه 😂
تهیونگ =جدا از اینا راستی ما فردا فن ساین داریم
_واقعا
جیمین=اره . شما هم میاین ؟
لیسا :اره میایم لباسامونم امادس
کوک =خدا رو شکر
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره