پارت 1 فصل دوم
پارت 1 فصل دوم
الان 1 ماه از اون روز میگذره هر روز رابطمون محکم تر میشه امروز روزیه که ا/ت رفته آمریکا چون تو ارسال مرسوله ها مشکل پیش اومده حالم گرفته بود خیلی بهش عادت کرده
آخرین باری که همدیگه رو دیدمو کاملا یادمه
* فلش بک به 2 روز پیش *
نامجون ویو
منتظر ا/ت بودم تا بیاد شب بود و بالای دره وایساده بودم منطقه خیلی قشنگی بود داشتم به آسمون نگاه میکردم که صدای موتورش اومد برگشتم سمتش کلاهشو دراورد و دویید سمتم و بغلم کرد منم بغلش کردم بخاطر کارا زیاد همو نمی دیدیم اون شب خیلی خوش گذشت با هم گشتیم و سودا خوردیم دلم براش تنگ شده
* پایان فلش بک *
نامجون ویو
رفتم دیسکو ا/ت و نشستم چند شات ویسکی خوردم بازم میخواستم پس 2 تا قوطی رو سر کشیدم مست شده بودم
از زبان راوی :
وقتی نامجون مست کرد از دیسکو زد بیرونو و داشت سوار ماشین میشد صدایی شنید
جون سو : نامجون... نامجون وایسا
نامجونم از بس خورده بود تلو تلو میخورد جون سو اومد طرف نامجون و گفت :
جون سو:مست کردی؟
نامجون با حالت مستی : کی؟؟ من؟؟ برو بابا
بعد هم شروع کرد به بلند بلند خندیدن
جون سو: بیا بریم
نامجون : هی من دوست دختر دارم برو مزاحم نشو
جون سو: نامجون اذیت نکن نمیتونی رانندگی کنی
از زبان راوی :
جون سو بزور نامجونو سوار ماشین کردو و راه افتاد زیر لب زمزمه کرد : خودش با پای خودش افتاد تو تله
بعد از اون نامجونو برد خونه و انداختش رو تخت و نامجون فقط یه چیزو زمزمه میکرد
نامجون : ا/ت عزیزم....ا/ت
جون سو روی نامجون نشست و گفت
جون سو : آره من ا/تم
نامجون با مستی قیافه خوشحال گرفت و گفت
نامجون : خوشحالم که برگشتی بعد هم جون سو
لباسای خودشو نامجونو دراورد( اهم بقیش با شما عزیزان 😂💓)
نامجون ویو
صبح با سردرد خیلی بدی از خواب پاشدم نمیدونستم چی شده یکم گیج دوروبرم رو نگاه کردم که جون سو رو دیدم چی؟....
چرا ما لباس نداریم اینجا اینجا چخبره
نامجون : جون سو( با داد )
جون سو با خواب آلودگی گفت : بله عشقم
نامجون : چی؟
جون سو پاشد نشست( پتو روش بود نگران نباشید 😂)
جون سو:چی شده عشقم اول صبحی هی داد میزنی
نامجون : تو تو اینکارو کردی؟
جون سو : یعنی دیشبو یادت نمیاد
تا این جمله رو گفت همچی به ذهنم خطور کرد باورم نمیشه من به ا/ت خیانت کردم حالا چجوری تو روش نگاه کنم
جون سو : تازه
بهش نگاه کردم
جون سو : یه چیز دیگه هم از دست دادی
نامجون : چی داری میگی عوضی
جون سو : خودت میفهمی
سریع رفتم سمت لباسامو همشو پوشیدم هیچی از حرفاش نمیفهمیدم
جون سو : از الان به بعد فقط و فقط مال منی کیم نامجون
نامجون : من فقط برای یه نفرم اونم ا/ته پس دیگه چرت و پرت تحویل من نده
جون سو زیر لب : اگه دیگه پیشت باشه
نامجون : چی؟ یعنی چی که اگه پیشت باشه؟
همون جا گوشیم رو دراوردم و زنگ زدم به ا/ت جواب نمیداد
3 بار زنگ زدم ولی جواب نمیداد
رفتم شونه های جون سو رو گرفتم و داد زدم
نامجون : بگوووو چیکار کردی عوضی
فلش بک به دیشب
امیدوارم خوشتون اومده باشه 🌊💙
اگه میشه کامنت بزارید 🌻💜
اگه درخواستی دارید بگید (◍•ᴗ•◍)💓💓
الان 1 ماه از اون روز میگذره هر روز رابطمون محکم تر میشه امروز روزیه که ا/ت رفته آمریکا چون تو ارسال مرسوله ها مشکل پیش اومده حالم گرفته بود خیلی بهش عادت کرده
آخرین باری که همدیگه رو دیدمو کاملا یادمه
* فلش بک به 2 روز پیش *
نامجون ویو
منتظر ا/ت بودم تا بیاد شب بود و بالای دره وایساده بودم منطقه خیلی قشنگی بود داشتم به آسمون نگاه میکردم که صدای موتورش اومد برگشتم سمتش کلاهشو دراورد و دویید سمتم و بغلم کرد منم بغلش کردم بخاطر کارا زیاد همو نمی دیدیم اون شب خیلی خوش گذشت با هم گشتیم و سودا خوردیم دلم براش تنگ شده
* پایان فلش بک *
نامجون ویو
رفتم دیسکو ا/ت و نشستم چند شات ویسکی خوردم بازم میخواستم پس 2 تا قوطی رو سر کشیدم مست شده بودم
از زبان راوی :
وقتی نامجون مست کرد از دیسکو زد بیرونو و داشت سوار ماشین میشد صدایی شنید
جون سو : نامجون... نامجون وایسا
نامجونم از بس خورده بود تلو تلو میخورد جون سو اومد طرف نامجون و گفت :
جون سو:مست کردی؟
نامجون با حالت مستی : کی؟؟ من؟؟ برو بابا
بعد هم شروع کرد به بلند بلند خندیدن
جون سو: بیا بریم
نامجون : هی من دوست دختر دارم برو مزاحم نشو
جون سو: نامجون اذیت نکن نمیتونی رانندگی کنی
از زبان راوی :
جون سو بزور نامجونو سوار ماشین کردو و راه افتاد زیر لب زمزمه کرد : خودش با پای خودش افتاد تو تله
بعد از اون نامجونو برد خونه و انداختش رو تخت و نامجون فقط یه چیزو زمزمه میکرد
نامجون : ا/ت عزیزم....ا/ت
جون سو روی نامجون نشست و گفت
جون سو : آره من ا/تم
نامجون با مستی قیافه خوشحال گرفت و گفت
نامجون : خوشحالم که برگشتی بعد هم جون سو
لباسای خودشو نامجونو دراورد( اهم بقیش با شما عزیزان 😂💓)
نامجون ویو
صبح با سردرد خیلی بدی از خواب پاشدم نمیدونستم چی شده یکم گیج دوروبرم رو نگاه کردم که جون سو رو دیدم چی؟....
چرا ما لباس نداریم اینجا اینجا چخبره
نامجون : جون سو( با داد )
جون سو با خواب آلودگی گفت : بله عشقم
نامجون : چی؟
جون سو پاشد نشست( پتو روش بود نگران نباشید 😂)
جون سو:چی شده عشقم اول صبحی هی داد میزنی
نامجون : تو تو اینکارو کردی؟
جون سو : یعنی دیشبو یادت نمیاد
تا این جمله رو گفت همچی به ذهنم خطور کرد باورم نمیشه من به ا/ت خیانت کردم حالا چجوری تو روش نگاه کنم
جون سو : تازه
بهش نگاه کردم
جون سو : یه چیز دیگه هم از دست دادی
نامجون : چی داری میگی عوضی
جون سو : خودت میفهمی
سریع رفتم سمت لباسامو همشو پوشیدم هیچی از حرفاش نمیفهمیدم
جون سو : از الان به بعد فقط و فقط مال منی کیم نامجون
نامجون : من فقط برای یه نفرم اونم ا/ته پس دیگه چرت و پرت تحویل من نده
جون سو زیر لب : اگه دیگه پیشت باشه
نامجون : چی؟ یعنی چی که اگه پیشت باشه؟
همون جا گوشیم رو دراوردم و زنگ زدم به ا/ت جواب نمیداد
3 بار زنگ زدم ولی جواب نمیداد
رفتم شونه های جون سو رو گرفتم و داد زدم
نامجون : بگوووو چیکار کردی عوضی
فلش بک به دیشب
امیدوارم خوشتون اومده باشه 🌊💙
اگه میشه کامنت بزارید 🌻💜
اگه درخواستی دارید بگید (◍•ᴗ•◍)💓💓
۳۱.۶k
۰۶ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.