مدرسه پر دردسر👑🖤
مدرسه پر دردسر👑🖤
ا/ت:بالاخره هوا تاریک شد پاشدم رفتم توی جنگل مطمئن بود هیچ کس نمیدونست اینجا دریاچه داره جنگل تاریک بود ولی براممهم نبود ک یه دفعه صدا تومد دستم رو بردم پشتم و توی کش پشت شلوارم چاقو رو در اوردم آروم بازش کردم صدا از پشتم بود همونجا ایستادم صدا ک نزدیک شد نشستم روی زمین و چرخیدم ک باعث شد پاهام بخوره به هرچی ک بود و بی افته زمین با چاقو رفتم سمتش ک یه دفعه داد زد
کوک:ااا منم ا/ت اروم
پسره احمق تویی خواستم پاشم ولی نزاشت و کمرم رو گرفت
کوک:پس فکر کردی کیه؟
بزار برم ول کن
کوک: توی کثری از ثانیه جام رو عوض کردم
میخوام آدم بده باشم و این موجود کوچیک چجوری هم راهی میکنه
ا/ت:دستم رو انداختم دور گردنش و نزدیکش کردم ب خودم ک قشنگمیشد فهمید انتظار نداشت دستم رو آروم بردم سمت لباسش و دستم رو بردم توی لباسش آروم تکون میدادم
کسی بخواد اینجا آدم بذه باشه منم بیبی بوی
بدنش شل شده بود ک پرتش کردم اونور بلند شدم از زمین
اگه نمیخوای گم بشینی پشتم بیا
رفتم سمت رودخونه من اومدم بدو بدو رغتم سمتش و اون کاغذ آرزوم رو توش انداختم و نشستم کنار رودخونه و بهش نکاه میکرذم اون جادویی بودتوی نور ماه و تاریکی اینجا میدرخشید کوک اومد کنارم نشست
کوک:وای چه باحاله
اهوم با پدرم همیشه اینجا بودم بهترین جای زندگیم بود
کوک:اوو متاسفم
نه چرا تو اونی ک باید باشع نیست دستم رو مشت کردم و کوک دستم روگرفت باعث شد اون دستش ک مشت بود باز بشه
کوک:قول میدم کمکت کنم
حتی اگه به ضررت باشه؟؟
کوک:اهوم
هه نمیدونه باباشه پوف
برگشتم رو روی پاش دراز کشیدم اونم به درخت تکیه داد
کوک:میدونستی از بچگی عاشق این پرو بودنت بودم؟؟
ارع داداچ همه میگن
کوک:خم شدم و روی موهاش رو بوسه زدم
خر شیطون
عمته
کوک:ندارم
اا مبارکه
کوک:انقدر خسته بودم ک همونجا خوابم برد چون ا/ت هم خوابش برد
پارت هشتم👑🖤
ا/ت:بالاخره هوا تاریک شد پاشدم رفتم توی جنگل مطمئن بود هیچ کس نمیدونست اینجا دریاچه داره جنگل تاریک بود ولی براممهم نبود ک یه دفعه صدا تومد دستم رو بردم پشتم و توی کش پشت شلوارم چاقو رو در اوردم آروم بازش کردم صدا از پشتم بود همونجا ایستادم صدا ک نزدیک شد نشستم روی زمین و چرخیدم ک باعث شد پاهام بخوره به هرچی ک بود و بی افته زمین با چاقو رفتم سمتش ک یه دفعه داد زد
کوک:ااا منم ا/ت اروم
پسره احمق تویی خواستم پاشم ولی نزاشت و کمرم رو گرفت
کوک:پس فکر کردی کیه؟
بزار برم ول کن
کوک: توی کثری از ثانیه جام رو عوض کردم
میخوام آدم بده باشم و این موجود کوچیک چجوری هم راهی میکنه
ا/ت:دستم رو انداختم دور گردنش و نزدیکش کردم ب خودم ک قشنگمیشد فهمید انتظار نداشت دستم رو آروم بردم سمت لباسش و دستم رو بردم توی لباسش آروم تکون میدادم
کسی بخواد اینجا آدم بذه باشه منم بیبی بوی
بدنش شل شده بود ک پرتش کردم اونور بلند شدم از زمین
اگه نمیخوای گم بشینی پشتم بیا
رفتم سمت رودخونه من اومدم بدو بدو رغتم سمتش و اون کاغذ آرزوم رو توش انداختم و نشستم کنار رودخونه و بهش نکاه میکرذم اون جادویی بودتوی نور ماه و تاریکی اینجا میدرخشید کوک اومد کنارم نشست
کوک:وای چه باحاله
اهوم با پدرم همیشه اینجا بودم بهترین جای زندگیم بود
کوک:اوو متاسفم
نه چرا تو اونی ک باید باشع نیست دستم رو مشت کردم و کوک دستم روگرفت باعث شد اون دستش ک مشت بود باز بشه
کوک:قول میدم کمکت کنم
حتی اگه به ضررت باشه؟؟
کوک:اهوم
هه نمیدونه باباشه پوف
برگشتم رو روی پاش دراز کشیدم اونم به درخت تکیه داد
کوک:میدونستی از بچگی عاشق این پرو بودنت بودم؟؟
ارع داداچ همه میگن
کوک:خم شدم و روی موهاش رو بوسه زدم
خر شیطون
عمته
کوک:ندارم
اا مبارکه
کوک:انقدر خسته بودم ک همونجا خوابم برد چون ا/ت هم خوابش برد
پارت هشتم👑🖤
۱۸.۵k
۰۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.