چن پارتی کوک وقتی قهر میکنی و .. پارت اخر
با صدای باز شدن در پایین از خواب پریدم .. وای ساعت چنده .. رو مو کردم طرف ساعت که با دیدن اینکه ساعت چنده کپ کردم .. ساعت ۳:۱۵ صب بود .. سریع رفتم پایین که با صورت خونی کوک مواجه شدم .. داش تلو تلو میخورد و ی چیزی زمزمه میکرد
-حرومزاده .. اون برا منه فق فهمیدی .. حتی مهر منم الن رو گردنشه پست فطرت .. *بم و زمزمه وار
+کوک .. *بغض
کوک سرشو اورد بالا که من سریع دستامو دور گردنش حلقه کردم و بغلش کردم ..
+کوک .. حالت خوبه .. چیکار کردی با خدت دیوونه ؟ *گریه
-*دستشو دور کمرت حلقه میکنه و میگه : ا.تم .. پرنسس .. چرا گریه میکنی هوم ..؟ فقط یزره خونه دیگه .. *بم
+د..دستت چیشده .. * ترسیده
-اون سوجون عوضی تو بار داش در موردت شعر میگف .. منم از خجالتش دراومدم همین (*گایز کوک انقد عصبی میشه ت بار از حرفای سوجون که با مشت میکوبه تو شیشه )
+چی .. چ.چیکار کردی ؟ *ترسیده
-مهم نیس .. خب .. ا.ت خانوم .. چطوره ی نینی خوشمل ت دلت بکارم امشب هوم ؟ *بم و شیطون
و میرن ت اتاق و کارای مستهجن .. *هرکی اسمات میخاد بیاد پی وی*
*صب ویو ا.ت
با دل درد شدیدی که داشتم چشامو باز کردم .. دیدم کوک داره شکمم و ماساژ میده
-صب بخیر پرنسس *لبخند
+صبح بخیر .. کوک ..
-جونم ؟
+توکه دیشب توم خالی نکردی مگه نه ؟
-چرا اتفاقا دوبار هم کردم ..*خنده
+کوککک .. تو چیکار کردیییی ..*حرصی
-یا ا.ت ... بلاخره باید نتیجه ی شب بیداری هام و کمر دردامو میگرفتم دیگ .. ولی میدونم تو بچه ای و دوتا بچه دیگه هم داره اضافه میشه ولی نگران مباش خدم کمکت میکنم *خنده
+کوکککک ...
-باشه باشه *خنده
و به خوبی و خوشی تموم شد و صاحب دوتا پسر دوقلو به اسم *جونگی-جونگ سو* شدن .. و بعدش جناب جئون ی دختر دیگه هم ت دل ا.ت به اسم *جئون نا-بی *کاشت .. تموم شد دیگه برو خونتونن بچههه ..:))
-حرومزاده .. اون برا منه فق فهمیدی .. حتی مهر منم الن رو گردنشه پست فطرت .. *بم و زمزمه وار
+کوک .. *بغض
کوک سرشو اورد بالا که من سریع دستامو دور گردنش حلقه کردم و بغلش کردم ..
+کوک .. حالت خوبه .. چیکار کردی با خدت دیوونه ؟ *گریه
-*دستشو دور کمرت حلقه میکنه و میگه : ا.تم .. پرنسس .. چرا گریه میکنی هوم ..؟ فقط یزره خونه دیگه .. *بم
+د..دستت چیشده .. * ترسیده
-اون سوجون عوضی تو بار داش در موردت شعر میگف .. منم از خجالتش دراومدم همین (*گایز کوک انقد عصبی میشه ت بار از حرفای سوجون که با مشت میکوبه تو شیشه )
+چی .. چ.چیکار کردی ؟ *ترسیده
-مهم نیس .. خب .. ا.ت خانوم .. چطوره ی نینی خوشمل ت دلت بکارم امشب هوم ؟ *بم و شیطون
و میرن ت اتاق و کارای مستهجن .. *هرکی اسمات میخاد بیاد پی وی*
*صب ویو ا.ت
با دل درد شدیدی که داشتم چشامو باز کردم .. دیدم کوک داره شکمم و ماساژ میده
-صب بخیر پرنسس *لبخند
+صبح بخیر .. کوک ..
-جونم ؟
+توکه دیشب توم خالی نکردی مگه نه ؟
-چرا اتفاقا دوبار هم کردم ..*خنده
+کوککک .. تو چیکار کردیییی ..*حرصی
-یا ا.ت ... بلاخره باید نتیجه ی شب بیداری هام و کمر دردامو میگرفتم دیگ .. ولی میدونم تو بچه ای و دوتا بچه دیگه هم داره اضافه میشه ولی نگران مباش خدم کمکت میکنم *خنده
+کوکککک ...
-باشه باشه *خنده
و به خوبی و خوشی تموم شد و صاحب دوتا پسر دوقلو به اسم *جونگی-جونگ سو* شدن .. و بعدش جناب جئون ی دختر دیگه هم ت دل ا.ت به اسم *جئون نا-بی *کاشت .. تموم شد دیگه برو خونتونن بچههه ..:))
۹.۶k
۰۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.