پارت 6
ناشناس :کنار یه پارک بودن
محمد :پارک چی بدو بگوو دیگه
ناشناس :پارک ازادی
محمد :باشه قط کن
پامو رو گاز گذاشتم و با تمام سرعت رفتم کنار پارک ازادی وایی اصلا حواسم به مهسا نبود دیدم غش کرده خدایا خودت کمکم کن
رسیدم دیدم افتاده رو زمین سر صورتش خونی بود از پسره پرسیدم نزدیک ترین بیمارستان کجاس ادرس رو داد بهم عسل رو کوله کردم بردم تو ماشین و خودم رفتم پشت فرمون رفتم بیمارستان
رسیدم داد زدم گفتم : کمک کنید دوتا مریض داریم سری تخت اوردن مهسا رو بردن و بعد عسل رو
هی خدا این چه وضعیه
محمد :پارک چی بدو بگوو دیگه
ناشناس :پارک ازادی
محمد :باشه قط کن
پامو رو گاز گذاشتم و با تمام سرعت رفتم کنار پارک ازادی وایی اصلا حواسم به مهسا نبود دیدم غش کرده خدایا خودت کمکم کن
رسیدم دیدم افتاده رو زمین سر صورتش خونی بود از پسره پرسیدم نزدیک ترین بیمارستان کجاس ادرس رو داد بهم عسل رو کوله کردم بردم تو ماشین و خودم رفتم پشت فرمون رفتم بیمارستان
رسیدم داد زدم گفتم : کمک کنید دوتا مریض داریم سری تخت اوردن مهسا رو بردن و بعد عسل رو
هی خدا این چه وضعیه
۳.۹k
۲۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.