بلک رز part 36
اون پسره کرهایه که کلی تتو داشت شروع به صحبت کردن کرد.
یوجی : تهیونگ ما نیومدیم باهم پسر خاله شیم، اومدیم واسه یه کار دیکه
تهیونگ پوزخند زد ، چقدر با اون پوزخند فاکیش جذاب میشد
تهیونگ: اوه البته، به قسمتای خوبم میرسیم البته باید صبر کنیم یکم بار خالی شه
تموم مدت مثل احمقا به مکالمه اون دو نفر گوش میدادم ، هیچی ازش نمی فهمیدم ... جنی که چیزی به من نگفته بود ولی قیافش نمیخورد که تعجب کرده باشه انگار از قبل ماجرا رو میدونست .
ساعت از دوازده شب گذشته بود بار تقریبا خالی از جمعیت شده بود . برعکس وقتی که اومده بودیم این بار صدای آهنگ ملایم و بی کلامی می اومد .
نگاه ها و حرف های چندش آور دیوید بیش از حد رو عصابم بود .
نینگ بی حوصله جعبه کوچیکی از کیفش درآورد و محکم روی میز کوبید و توجه همه رو به خودش جلب کرد .
شروع به حرف زدن کرد،
نینگ: من زیاد آدم صبوری نیستم تهیونگ بهتره این بازی کثیفو زود تر شروع کنیم
تهیونگ پوزخند زد،
تهیونگ: موافقم
دیگه داشتم کلافه میشدم .
رزی : میشه یکی به من بگه اینجا چه خبره
با عصبانیت رو به جنی گفتم،
رزی: جنی تو میدونی اینا دارن درباره چی حرف میزنن؟
جنی لبخندی زد ،
جنی: تو از قمار خوشت میاد ، اینطور نیست؟
رزی:قمار؟
لبخند کیوتش تبدیل به یه لبخند شیطانی شد . تازه قضیه رو فهمیده بودم، پس قراره بود قمار کنیم ...
نینگ پوزخند زد و به من رو کرد و با طعنه گفت،
نینگ: این بچه رو کی آورده اینجا ؟
رزی : بهت نشون میدم بچه کیه
پوزخندش خوابید . در جعبهی که رویه میز گذاشته بود رو باز کرد و پوکر های طلایی رنگی رو از توش بیرون کشید .
ادامه پارت بعد ....
یوجی : تهیونگ ما نیومدیم باهم پسر خاله شیم، اومدیم واسه یه کار دیکه
تهیونگ پوزخند زد ، چقدر با اون پوزخند فاکیش جذاب میشد
تهیونگ: اوه البته، به قسمتای خوبم میرسیم البته باید صبر کنیم یکم بار خالی شه
تموم مدت مثل احمقا به مکالمه اون دو نفر گوش میدادم ، هیچی ازش نمی فهمیدم ... جنی که چیزی به من نگفته بود ولی قیافش نمیخورد که تعجب کرده باشه انگار از قبل ماجرا رو میدونست .
ساعت از دوازده شب گذشته بود بار تقریبا خالی از جمعیت شده بود . برعکس وقتی که اومده بودیم این بار صدای آهنگ ملایم و بی کلامی می اومد .
نگاه ها و حرف های چندش آور دیوید بیش از حد رو عصابم بود .
نینگ بی حوصله جعبه کوچیکی از کیفش درآورد و محکم روی میز کوبید و توجه همه رو به خودش جلب کرد .
شروع به حرف زدن کرد،
نینگ: من زیاد آدم صبوری نیستم تهیونگ بهتره این بازی کثیفو زود تر شروع کنیم
تهیونگ پوزخند زد،
تهیونگ: موافقم
دیگه داشتم کلافه میشدم .
رزی : میشه یکی به من بگه اینجا چه خبره
با عصبانیت رو به جنی گفتم،
رزی: جنی تو میدونی اینا دارن درباره چی حرف میزنن؟
جنی لبخندی زد ،
جنی: تو از قمار خوشت میاد ، اینطور نیست؟
رزی:قمار؟
لبخند کیوتش تبدیل به یه لبخند شیطانی شد . تازه قضیه رو فهمیده بودم، پس قراره بود قمار کنیم ...
نینگ پوزخند زد و به من رو کرد و با طعنه گفت،
نینگ: این بچه رو کی آورده اینجا ؟
رزی : بهت نشون میدم بچه کیه
پوزخندش خوابید . در جعبهی که رویه میز گذاشته بود رو باز کرد و پوکر های طلایی رنگی رو از توش بیرون کشید .
ادامه پارت بعد ....
۱۰.۷k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.