رویای من . پارت 13
* چرا گفتی ما میمونیم؟ من باید برم مدرسه کلی کار دارم تو خونم*( ی ایموجی عصبانی هم رو کاغذ کشید )
کوک:تو الان عصبانی؟
( این سوک )
( کاغذ رو از تو دستش گرفتم و نوشتم )
* اره *
کوک : تا خوب نشی جایی نمیریم
( این سوک )
دیگه کفریم کرده بود بلند شدم میخواستم برم سمت در که سریع دویید و مانع ام شد
کوک: نمیزارم بری باید کامل خوب شی
این سوک : ووییی مراااقب باشششش
افتادم تو بغلش رو زمین
چشم تو چشم بودیم
یاد اون اتفاق فلشش افتادم
که باز هم روی زمین افتاده بودیم
چشم تو چشم بودیم و به لبام اشاره میکرد
که جاهامونو جابجا کرد و اون اومد روم
اروم اروم به لبام نزدیک می شد
1 میلی متر فاصله ی صورت منو جونگکوک بود
اروم نزدیک شد و این 1 میلی متر از بین رفت
لباشو رو لبام گذاشت
ی بوس کوتاهی کرد
کوک: شیطون ( با خنده )
بلند شدم براید استایل بغلش کردم و گذاشتمش رو تخت
کوک: بخواب ؛ حالت بهتره میشه
این سوک: چرا منو بوسیدی؟
کوک:دلیل دارم !
این سوک: چه دلیلی؟
کوک: ی دلایل خاصی
این سوک: چه دلایل خاصی؟
کوک: تو کاری نداشته باش
رفتم نشستم رو صندلی کنار تختش
کوک: من اینجام تو بخواب
این سوک: ت اینجا هم نباشی من میخوابم ( باحالت تعجبی و خنده )
کوک: هه دختره پرو( باخنده )
(این سوک)
کاملا همش تو شک بودم . روی تخت طرف رو کوک بود . جام رو عوض کردم و صورتم رو اون طرف تخت گذاشتم
کوک: هاااا الان قهری؟
این سوک : نه
کوک: ... باشه بخوااب
این سوک : خوابیدم
( این سوک )
نخوابیدم ؛... برگشتم روبه جونگکوک. روی لبه ی تخت خوابش برده بود . دستی رو موهاش کشیدم و از رو صورتش زدم کنار
این سوک : خیلی خسته ای حتما .
رفتم جلوتر تر
دستم رو روی صورتش گذاشتم و نوازشش میکردم
که دیدم چشاشو باز کرد
کوک: صورتم خیلی قشنگه نه ؟( با خنده )
این سوک: یااااااا تو مگه خواب نبودیی؟
کوک: نه حیحی( با خندهه )
این سوک : بیا رو تخت بخواب ( از رو تخت بلند شد )
کوک: عههه نههه من مریضم یا توو؟ ( دستش رو گرفت نذاشت پاشه )
این سوک : یعنی دااارییی میگییی منن مرییضممم؟
کوک : عههه اممم نه دیگه تو بیماری
این سوک: داری مییگییی منننن بییمارممم
کوک: اه بسه دیگه من میرم اصن ( راه افتاد سمت در )
این سوک: باشه بیا من مریضم ( باخنده )
جونگکوک هم اومد رو تخت پیش این سوک و باهم به خواب رفتند
کپی ممنوع❌
حس میکنم خیلی زیاد شد این پارت 💔😂
کوک:تو الان عصبانی؟
( این سوک )
( کاغذ رو از تو دستش گرفتم و نوشتم )
* اره *
کوک : تا خوب نشی جایی نمیریم
( این سوک )
دیگه کفریم کرده بود بلند شدم میخواستم برم سمت در که سریع دویید و مانع ام شد
کوک: نمیزارم بری باید کامل خوب شی
این سوک : ووییی مراااقب باشششش
افتادم تو بغلش رو زمین
چشم تو چشم بودیم
یاد اون اتفاق فلشش افتادم
که باز هم روی زمین افتاده بودیم
چشم تو چشم بودیم و به لبام اشاره میکرد
که جاهامونو جابجا کرد و اون اومد روم
اروم اروم به لبام نزدیک می شد
1 میلی متر فاصله ی صورت منو جونگکوک بود
اروم نزدیک شد و این 1 میلی متر از بین رفت
لباشو رو لبام گذاشت
ی بوس کوتاهی کرد
کوک: شیطون ( با خنده )
بلند شدم براید استایل بغلش کردم و گذاشتمش رو تخت
کوک: بخواب ؛ حالت بهتره میشه
این سوک: چرا منو بوسیدی؟
کوک:دلیل دارم !
این سوک: چه دلیلی؟
کوک: ی دلایل خاصی
این سوک: چه دلایل خاصی؟
کوک: تو کاری نداشته باش
رفتم نشستم رو صندلی کنار تختش
کوک: من اینجام تو بخواب
این سوک: ت اینجا هم نباشی من میخوابم ( باحالت تعجبی و خنده )
کوک: هه دختره پرو( باخنده )
(این سوک)
کاملا همش تو شک بودم . روی تخت طرف رو کوک بود . جام رو عوض کردم و صورتم رو اون طرف تخت گذاشتم
کوک: هاااا الان قهری؟
این سوک : نه
کوک: ... باشه بخوااب
این سوک : خوابیدم
( این سوک )
نخوابیدم ؛... برگشتم روبه جونگکوک. روی لبه ی تخت خوابش برده بود . دستی رو موهاش کشیدم و از رو صورتش زدم کنار
این سوک : خیلی خسته ای حتما .
رفتم جلوتر تر
دستم رو روی صورتش گذاشتم و نوازشش میکردم
که دیدم چشاشو باز کرد
کوک: صورتم خیلی قشنگه نه ؟( با خنده )
این سوک: یااااااا تو مگه خواب نبودیی؟
کوک: نه حیحی( با خندهه )
این سوک : بیا رو تخت بخواب ( از رو تخت بلند شد )
کوک: عههه نههه من مریضم یا توو؟ ( دستش رو گرفت نذاشت پاشه )
این سوک : یعنی دااارییی میگییی منن مرییضممم؟
کوک : عههه اممم نه دیگه تو بیماری
این سوک: داری مییگییی منننن بییمارممم
کوک: اه بسه دیگه من میرم اصن ( راه افتاد سمت در )
این سوک: باشه بیا من مریضم ( باخنده )
جونگکوک هم اومد رو تخت پیش این سوک و باهم به خواب رفتند
کپی ممنوع❌
حس میکنم خیلی زیاد شد این پارت 💔😂
۱۱.۶k
۱۰ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.