کردها سال ها می گفتند: شنگال باید بخشی از قلمرو ما باشد.
کردها سالها میگفتند: شنگال باید بخشی از قلمرو ما باشد. دولت عراق هم مقاومت میکرد. داعش اما بهسرعت آمد و گفت: متعلق به هیچکدامتان نیست. متعلق به من است.
این نکته مهم را باید برجستهتر کرد: در پیوند با داعش با دو واقعیت مواجه هستیم. یک واقعیت آشکار، عریان و بهشدت خشن. و یک واقعیت نامرئی. داعش از طریق خلق ِ مستمر فاجعه میخواهد تنها این تصویر را بهعنوان تصویر یگانه از خود معرفی و بازتولید کند. تصویر جریانی که غیر از کشتار و تجاوز و قتلعام به چیز دیگری نمیاندیشد. اما پرسش این است: چنین تصویری چه کمکی به پروژه سیاسی خود داعش میکند؟ آیا این تصویر، پوششی برای استتار آن واقعیت نامرئی نمیتواند باشد؟
آن واقعیت نامرئی، لزوماً ربطی به ایدئولوژی و مذهب ندارد. به اقتصاد مربوط است. به پول و دقیقتر اگر بگوییم: به نفت.
کمی به این پرسش فکر کنیم: داعش در راستای اهداف چه کسانی فعالیت میکند؟
پاسخ من به این پرسش این است: منافع کسانی که عطش و اراده بیشتری برای دست یافتن به منابع نفتی عراق و سوریه دارند. آن چیزی که ما میبینیم و باید ببینیم، کشتار و خونریزی و اصل فاجعه است. فاجعه ای که مرتباً باید تولید و بازتولید شود. اما آن چیزی که نمیبینیم این است که چه کسانی نفت را میفروشند؟ خریداران چه کسانی هستند؟ و سود اصلی به جیب کدام نیروها میرود؟ نیرویی که به دوربین، به تویتر و به انتشار تصاویر زنان و کودکان کشتهشده علاقه دارد، آیا تصادفی است که علاقه ای به ارائه تصویری از چاههای نفتی تحت کنترلش ندارد؟
نیرویی که بیباکانه فاجعه را به تصویر میکشد، چرا چنین بزدلانه معاملات نفتیاش را در خفا انجام میدهد؟ در یک جمله، واقعیت داعش را در پارادایم و ایدئولوژیاش نباید جست. واقعیت دقیقاً در نقطه ای خود را استتار کرده که نقطه اتصال ایدئولوژی و اقتصاد است.
داعش ما را در موقعیتی قرار داده که روزانه فجایع را رصد کنیم. کارکرد داعش این است که واسطه ما و فاجعه باشد. بازتولید فاجعه امکان گسست و گذار ما از این سیکل بسته را غیرممکن ساخته. ما با فاجعه درگیریم. باید باشیم. و نفت بهجایی میرود یا باید برود که احتمالاً گاهی همصدا با ما، بیانیه ای هم در محکومیت داعش صادر میکند.اری اینست سیاست منفورترین کشوردنیا...........امریکا......kurd man
این نکته مهم را باید برجستهتر کرد: در پیوند با داعش با دو واقعیت مواجه هستیم. یک واقعیت آشکار، عریان و بهشدت خشن. و یک واقعیت نامرئی. داعش از طریق خلق ِ مستمر فاجعه میخواهد تنها این تصویر را بهعنوان تصویر یگانه از خود معرفی و بازتولید کند. تصویر جریانی که غیر از کشتار و تجاوز و قتلعام به چیز دیگری نمیاندیشد. اما پرسش این است: چنین تصویری چه کمکی به پروژه سیاسی خود داعش میکند؟ آیا این تصویر، پوششی برای استتار آن واقعیت نامرئی نمیتواند باشد؟
آن واقعیت نامرئی، لزوماً ربطی به ایدئولوژی و مذهب ندارد. به اقتصاد مربوط است. به پول و دقیقتر اگر بگوییم: به نفت.
کمی به این پرسش فکر کنیم: داعش در راستای اهداف چه کسانی فعالیت میکند؟
پاسخ من به این پرسش این است: منافع کسانی که عطش و اراده بیشتری برای دست یافتن به منابع نفتی عراق و سوریه دارند. آن چیزی که ما میبینیم و باید ببینیم، کشتار و خونریزی و اصل فاجعه است. فاجعه ای که مرتباً باید تولید و بازتولید شود. اما آن چیزی که نمیبینیم این است که چه کسانی نفت را میفروشند؟ خریداران چه کسانی هستند؟ و سود اصلی به جیب کدام نیروها میرود؟ نیرویی که به دوربین، به تویتر و به انتشار تصاویر زنان و کودکان کشتهشده علاقه دارد، آیا تصادفی است که علاقه ای به ارائه تصویری از چاههای نفتی تحت کنترلش ندارد؟
نیرویی که بیباکانه فاجعه را به تصویر میکشد، چرا چنین بزدلانه معاملات نفتیاش را در خفا انجام میدهد؟ در یک جمله، واقعیت داعش را در پارادایم و ایدئولوژیاش نباید جست. واقعیت دقیقاً در نقطه ای خود را استتار کرده که نقطه اتصال ایدئولوژی و اقتصاد است.
داعش ما را در موقعیتی قرار داده که روزانه فجایع را رصد کنیم. کارکرد داعش این است که واسطه ما و فاجعه باشد. بازتولید فاجعه امکان گسست و گذار ما از این سیکل بسته را غیرممکن ساخته. ما با فاجعه درگیریم. باید باشیم. و نفت بهجایی میرود یا باید برود که احتمالاً گاهی همصدا با ما، بیانیه ای هم در محکومیت داعش صادر میکند.اری اینست سیاست منفورترین کشوردنیا...........امریکا......kurd man
۴۳۸
۰۲ مهر ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.