معمای پلیسی (آی کیوهای 120به بالا بفرمایند...)
معمای پلیسی (آی کیوهای 120به بالا بفرمایند...)
شرلوک هلمز در خیابون ها قدم میزد. صبح هنگامی که دید مردم زیادی جمع شدن. انها دور بدن یک زن مرده حلقه زده بودن.
او بدن را بازرسی کرد و یک کیف پول یافت. اسمش آنا بود و او با همسرش تماس گرفت. شوهرش گوشیو برداشت و شرلوک گفت همسرت مرده.
شوهرش گفت امکان نداره
شرلوک گفت لطفا بیاین اینجا و مرگشو تایید کنین
شوهرش گفت باشه و تلفنو قطع کرد
بعد از 10 دقیقه شوهر اومد و جسد رو دید و شروع به گریه کردن کرد
شرلوک به افسر پلیس نگاه کرد و گفت شوهرش رو بازداشت کنین. او قاتل است
چرا؟
جواب بعدا گذاشته میشه
شرلوک هلمز در خیابون ها قدم میزد. صبح هنگامی که دید مردم زیادی جمع شدن. انها دور بدن یک زن مرده حلقه زده بودن.
او بدن را بازرسی کرد و یک کیف پول یافت. اسمش آنا بود و او با همسرش تماس گرفت. شوهرش گوشیو برداشت و شرلوک گفت همسرت مرده.
شوهرش گفت امکان نداره
شرلوک گفت لطفا بیاین اینجا و مرگشو تایید کنین
شوهرش گفت باشه و تلفنو قطع کرد
بعد از 10 دقیقه شوهر اومد و جسد رو دید و شروع به گریه کردن کرد
شرلوک به افسر پلیس نگاه کرد و گفت شوهرش رو بازداشت کنین. او قاتل است
چرا؟
جواب بعدا گذاشته میشه
۱.۳k
۱۳ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.