✘اربـاب خشن من..! ✞p12
*هه جونگ ویو*
فاکککک نههه تهیونگ نباید پیش من بشینهههه وای چیکار کنم بدبخت شدم رف الان باز میخواد مخ بزنه لعنت بش
خدایا چیکار کنم خدایا چیکار کنم*همه اینارو تو ذهنش میگه*
عاها فهمیدم
+عامم ببخشید استاد میشه من برم ی جا دیگ بشینم اخه تهیونگ همش حرف میزنه نمیزاره ب درس گوش کنم
=لعنت بهت هه جونگ*خیلی اروم*
استاد:خب الان جایی نیس ک بخوای بری بشینی...زنگ بعدی جاتو عوض میکنم
آهای تهیونگ!*با ابروی بالا رفته*
=بله استاد؟
استاد:اگر با هه جونگ حرف بزنی یا پچ پچ کنی من میدونم با تو...نمرهاتو نصف میکنم
=چشم استاد خیالتون راحت
سوم شخص«راوی»
تهیونگ رفت نشست کنار هه جونگ.. هه جونگ قرمز شده بود دستاشو مشت کرده بود پاشو اروم اروم تکون میداد و میزد زمین
تهیونگ برگشت و نگاهش کرد و ی لبخند خیلی جذاب بش زد
هه جونگ کلا از تهیونگ فاصله گرفت و مستقیم ب استاد نگاه میکرد اما تهیونگ همش ب هه جونگ نگاه میکرد
استاد شروع کرد ب درس دادن..کل اون مدت تهیونگ به هه جونگ خیره شده بود...داشت همینجور نگاهش میکرد ک چشمم افتاد ب رون سفید پای هه جونگ
لعنتی خیلی سکسی بنظر میرسید....
*تهیونگ ویو*
کل اون مدتی ک استاد زر زر میکرد چشمم ب هه جونگ بود..داشتم نگاهش میکردم ک چشمم خورد ب رون پای سفیدش...عاححح لعنتی چجور میتونی انقد سکسی و تو دل برو باشی
نتونستم خودمو کنترل کنم...رفتم نزدیکش و دستمو گذاشتم رو رون پاش و دستمو میمالیدم رو پاش...خیلی لذت داشت
*هه جونگ ویو*
کل ساعتو تهیونگ خیره شده بود ب من و اومد نزدیکم.. قلبم داشت از هدقه میزد بیرون خیلی استرس داشتم
یهو دست داغشو رو رون پام حس کردم...ته دلم خالی شد..لعنتی میدونه من با این حرکت داغ میکنم و خیس میشم
میخواستم دستشو بردارم ک پامو فشار داد نزدیک بود بگم اخ اما بزور جلو خودمو نگه داشتم ک استاد شک نکنه
استاد برگشت و چشمش خورد ب من
استاد:هه جونگ!؟ حالت خوبه؟...خیلی عرق کردی
+ب..بله استاد خوبم...میتونم برم پایین ی ابی بزنم رو صورتم
استاد:اره عزیزم برو
=ببخشید استاد من میتونم برم پیش اقای مدیر...ی کار خیلی واجب باهاش داشتم خواهش میکنم
استاد:باشه برو فقط زود بیا
=چشم استاد
هه جونگ خیلی سریع رفت سمت دستشویی...تهیونگم افتاد دنبالش
هه جونگ متوجه تهیونگ نشد ک افتاده دنبالش....هه جونگ آبی زد به صورتش و ب خودش تو آینه نگاه کرد و زمزمه کرد
+ای لعنت بهت تهیونگ
ک یهو با صدای تهیونگ هه جونگ ی خودش اومد
=چرا لعنت ب من بیبی مگ چیکار کردم هوم؟
+هیییی تو اینجا چیکار میکنی
=اومدم با بیبم یکم خلوت کنم
+من بیب تو نیستم
=چرا هستی
*تهیونگ رفت و جلوی هه جونگ وایساد طوری ک نفس داغ هه جونگ به صورت تهیونگ برخورد میکرد*
+چی میخوای ازم؟
=لباتو
+واتتت؟ چی میگی تو؟ با باهم کات کردیم حالیت نیس...تو برا من تموم شدی
=اما تو برای من تموم نشدی!
......
فاکککک نههه تهیونگ نباید پیش من بشینهههه وای چیکار کنم بدبخت شدم رف الان باز میخواد مخ بزنه لعنت بش
خدایا چیکار کنم خدایا چیکار کنم*همه اینارو تو ذهنش میگه*
عاها فهمیدم
+عامم ببخشید استاد میشه من برم ی جا دیگ بشینم اخه تهیونگ همش حرف میزنه نمیزاره ب درس گوش کنم
=لعنت بهت هه جونگ*خیلی اروم*
استاد:خب الان جایی نیس ک بخوای بری بشینی...زنگ بعدی جاتو عوض میکنم
آهای تهیونگ!*با ابروی بالا رفته*
=بله استاد؟
استاد:اگر با هه جونگ حرف بزنی یا پچ پچ کنی من میدونم با تو...نمرهاتو نصف میکنم
=چشم استاد خیالتون راحت
سوم شخص«راوی»
تهیونگ رفت نشست کنار هه جونگ.. هه جونگ قرمز شده بود دستاشو مشت کرده بود پاشو اروم اروم تکون میداد و میزد زمین
تهیونگ برگشت و نگاهش کرد و ی لبخند خیلی جذاب بش زد
هه جونگ کلا از تهیونگ فاصله گرفت و مستقیم ب استاد نگاه میکرد اما تهیونگ همش ب هه جونگ نگاه میکرد
استاد شروع کرد ب درس دادن..کل اون مدت تهیونگ به هه جونگ خیره شده بود...داشت همینجور نگاهش میکرد ک چشمم افتاد ب رون سفید پای هه جونگ
لعنتی خیلی سکسی بنظر میرسید....
*تهیونگ ویو*
کل اون مدتی ک استاد زر زر میکرد چشمم ب هه جونگ بود..داشتم نگاهش میکردم ک چشمم خورد ب رون پای سفیدش...عاححح لعنتی چجور میتونی انقد سکسی و تو دل برو باشی
نتونستم خودمو کنترل کنم...رفتم نزدیکش و دستمو گذاشتم رو رون پاش و دستمو میمالیدم رو پاش...خیلی لذت داشت
*هه جونگ ویو*
کل ساعتو تهیونگ خیره شده بود ب من و اومد نزدیکم.. قلبم داشت از هدقه میزد بیرون خیلی استرس داشتم
یهو دست داغشو رو رون پام حس کردم...ته دلم خالی شد..لعنتی میدونه من با این حرکت داغ میکنم و خیس میشم
میخواستم دستشو بردارم ک پامو فشار داد نزدیک بود بگم اخ اما بزور جلو خودمو نگه داشتم ک استاد شک نکنه
استاد برگشت و چشمش خورد ب من
استاد:هه جونگ!؟ حالت خوبه؟...خیلی عرق کردی
+ب..بله استاد خوبم...میتونم برم پایین ی ابی بزنم رو صورتم
استاد:اره عزیزم برو
=ببخشید استاد من میتونم برم پیش اقای مدیر...ی کار خیلی واجب باهاش داشتم خواهش میکنم
استاد:باشه برو فقط زود بیا
=چشم استاد
هه جونگ خیلی سریع رفت سمت دستشویی...تهیونگم افتاد دنبالش
هه جونگ متوجه تهیونگ نشد ک افتاده دنبالش....هه جونگ آبی زد به صورتش و ب خودش تو آینه نگاه کرد و زمزمه کرد
+ای لعنت بهت تهیونگ
ک یهو با صدای تهیونگ هه جونگ ی خودش اومد
=چرا لعنت ب من بیبی مگ چیکار کردم هوم؟
+هیییی تو اینجا چیکار میکنی
=اومدم با بیبم یکم خلوت کنم
+من بیب تو نیستم
=چرا هستی
*تهیونگ رفت و جلوی هه جونگ وایساد طوری ک نفس داغ هه جونگ به صورت تهیونگ برخورد میکرد*
+چی میخوای ازم؟
=لباتو
+واتتت؟ چی میگی تو؟ با باهم کات کردیم حالیت نیس...تو برا من تموم شدی
=اما تو برای من تموم نشدی!
......
۳۴.۸k
۲۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.