پارت: هشتم

پارت: هشتم
♡
♡
♡
♡
♡
ویونامجون: از پله ها رفتم بالا در بعضی از اتاق ها قفل بود داخل بعضی از اتاق ها هم کسی نبود نگاهم به یه اتاق افتاد که درش باز بود رفتم به سمت اتاق اما با چیزی که دیدم سریع به اورژانس زنگ زدم
باورم نمیشد اون شوگا بود که کنارش یه چوبه خونی افتاده بود
(نیم ساعت بعد)
کوک: بزار بهوش بیاد بهم بگه کی اون کارو باهاش کرده خودم میکشمش
تهینگ: اروم باش کوک همه چی درست میش....
(دکتر میاد)
دکتر: وضیت بیمار اصلا خوب نیست
خیلی خون از دست داده خیلی سریع به خون o+ نیاز داریم
جیمین: هیچ کدوم از ما o+نیست
تهیونگ: نه
جیمین: حالا خون از کجا گیر بیاریم؟
نامجون: به ا.ت زنگ بزنید اون تنها کسیه که بین ما این خون رو داره
کوک: الان بهش زنگ میزنم
ا.ت: جین کوک دارع زنگ میزنه بزار جواب بدم شاید کار مهمی دارن شاید اصلا ندونن من زدم توی سر شوگا
جین: ن جواب نده شاید فهمیدن که پشت سر هم دارن زنگ میزنن
ا.ت: اما
جین: ساکت شو (داد)
ا.ت: اروم شروع میکنه به گریه کردن
کوک: جواب نمیده دقیقا موقعی که باید جواب بده جواب نمیده
تهیونگ: باید هرچه سریع تر یه کاری کنیم حال شوگا خیلی بده
(دکتر میاد)
جیمین: دکتر حالش خوبه دیگه
دکتر: دیگه نیازی نیست دنبال خون باشید
نامجون: چرا
دکتر: غم اخرتون باشه

ادامه پارت بعد