My stepdad or My love?!
My stepdad or My love?!
p¹⁴
دستم رو لای موهاش بردم و نالهی کوچیکی بیاختیار از لبام خارج شد که جونگکوک ناگهان بلند شد و همونطور که پاهام رو دور کمرش حلقه کردم تا نیوفتم سمت اتاقش رفت...
_ویو جونگکوک_فردا_
دیشب رو هیچوقت نمیتونم فراموش کنم، جوری که بدن ظریف بلوریاش رو میتونستم کاملا لمس کنم، اون لبای نرم، صورتی رنگ و قلوهای که مزهی توتفرنگی میداد، ناله های دخترونهاش که هنوزم تو گوشم هست، بدن خستهاش که تو بغلم مچاله شده بود رو نوازش کردم، هیکی های کبودی که از گردن تا سینهاش نمایان بود رو آروم نوازش کردم و خیلی آروم زمزمه کردم....
"جونگکوک: میپرستمت، زندگیم"
_ویو ا.ت_
با نور مستقیم خورشید به صورتم بیدار شدم، جونگکوک کنارم نبود که باعث شد با ترس بلند بشم و نشسته به اطراف نگاه کنم، با صدایی که از طبقه پایین نیومد نفس راحتی کشیدم چون فهمیدم تنهام نزاشته، لباسی تنم نبود و با یادآوری دیشب پوزخند خجالتی زدم، جوری که مراقب بود تا زیادهروی نکنه، آروم پیش بره، همهاش لمسم میکرد، میبوسیدم و موهام رو نوازش میکرد تا دردی حس نکنم، در اتاق باز شد و جونگکوک با لبخند و سینی پر از غذا اومد سمتم، سینی رو روی میز کنار تخت گذاشت لبه تخت کنارم نشست و گونه ام رو نوازش کرد و بعد موهام...
جونگکوک: دخترم که درد نداره؟!
همونطور که ملافه رو دور بدنم نگه میداشتم سرم رو به نشونه منفی تکون دادم و زمزمه کردم: نه زیاد...
جونگکوک: نه زیاد؟؟ درد داری؟! برم برات مسکن بیارم بیبی؟
ا.ت سرش رو تکون میده و دست جونگکوک رو میگیره: نه عزیزم لازم نیست، خیلی جزئی درد دارم که نرماله و سریع هم خوب میشه...
جونگکوک که کمی خیالش راحت شده بود نزدیکتر میشه و سرش رو توی گردن ا.ت میبره و بوسه نرمی میذاره، آروم زمزمه میکنه...
جونگکوک: عاشق بوی بدنتم، مخصوصا الان که بوی sex دیشب رو میدی...
ا.ت از خجالت گونه هاش سرخ میشه که جونگکوک با نیشخند میگه...
جونگکوک: خجالت؟؟نه، دیگه نباید ازم خجالت بکشی! من دیگه جایجای این بدن رو میدونم و دیدم...الانم بیا صبحانه بخوریم سرحال بشی...
جونگکوک بوسه ای روی گردن ا.ت میذاره، میشینه و سینی صبحانه رو روی پاهاش میذاره...
بعد صبحانه ا.ت میره دوش بگیره و جونگکوک برای انجام یکسری های کارهای ضروری سمت اتاق کارش میره...
امروز اومدم تو ویسگون دیدم پیجم کاملا پریده و نمیتونستم هیچ کاری بکنم الان که دوباره اومدم دیدم همچی درست شده و چون پیجم خیلی گزارش میشه احتمالا مسدود بشم این پیج @helena_88 رو فالو کنید که اگه مشکلی پیش اومد اونجا ادامه بدیم🤍
امیدوارم دوسش داشته باشید 💜
حمایت یادتون نره قشنگای من ✨
شرط: لایک بالای ۴۰
#بی_تی_اس #بنگتن #آرمی #سناریو #فیک #جونگکوک
p¹⁴
دستم رو لای موهاش بردم و نالهی کوچیکی بیاختیار از لبام خارج شد که جونگکوک ناگهان بلند شد و همونطور که پاهام رو دور کمرش حلقه کردم تا نیوفتم سمت اتاقش رفت...
_ویو جونگکوک_فردا_
دیشب رو هیچوقت نمیتونم فراموش کنم، جوری که بدن ظریف بلوریاش رو میتونستم کاملا لمس کنم، اون لبای نرم، صورتی رنگ و قلوهای که مزهی توتفرنگی میداد، ناله های دخترونهاش که هنوزم تو گوشم هست، بدن خستهاش که تو بغلم مچاله شده بود رو نوازش کردم، هیکی های کبودی که از گردن تا سینهاش نمایان بود رو آروم نوازش کردم و خیلی آروم زمزمه کردم....
"جونگکوک: میپرستمت، زندگیم"
_ویو ا.ت_
با نور مستقیم خورشید به صورتم بیدار شدم، جونگکوک کنارم نبود که باعث شد با ترس بلند بشم و نشسته به اطراف نگاه کنم، با صدایی که از طبقه پایین نیومد نفس راحتی کشیدم چون فهمیدم تنهام نزاشته، لباسی تنم نبود و با یادآوری دیشب پوزخند خجالتی زدم، جوری که مراقب بود تا زیادهروی نکنه، آروم پیش بره، همهاش لمسم میکرد، میبوسیدم و موهام رو نوازش میکرد تا دردی حس نکنم، در اتاق باز شد و جونگکوک با لبخند و سینی پر از غذا اومد سمتم، سینی رو روی میز کنار تخت گذاشت لبه تخت کنارم نشست و گونه ام رو نوازش کرد و بعد موهام...
جونگکوک: دخترم که درد نداره؟!
همونطور که ملافه رو دور بدنم نگه میداشتم سرم رو به نشونه منفی تکون دادم و زمزمه کردم: نه زیاد...
جونگکوک: نه زیاد؟؟ درد داری؟! برم برات مسکن بیارم بیبی؟
ا.ت سرش رو تکون میده و دست جونگکوک رو میگیره: نه عزیزم لازم نیست، خیلی جزئی درد دارم که نرماله و سریع هم خوب میشه...
جونگکوک که کمی خیالش راحت شده بود نزدیکتر میشه و سرش رو توی گردن ا.ت میبره و بوسه نرمی میذاره، آروم زمزمه میکنه...
جونگکوک: عاشق بوی بدنتم، مخصوصا الان که بوی sex دیشب رو میدی...
ا.ت از خجالت گونه هاش سرخ میشه که جونگکوک با نیشخند میگه...
جونگکوک: خجالت؟؟نه، دیگه نباید ازم خجالت بکشی! من دیگه جایجای این بدن رو میدونم و دیدم...الانم بیا صبحانه بخوریم سرحال بشی...
جونگکوک بوسه ای روی گردن ا.ت میذاره، میشینه و سینی صبحانه رو روی پاهاش میذاره...
بعد صبحانه ا.ت میره دوش بگیره و جونگکوک برای انجام یکسری های کارهای ضروری سمت اتاق کارش میره...
امروز اومدم تو ویسگون دیدم پیجم کاملا پریده و نمیتونستم هیچ کاری بکنم الان که دوباره اومدم دیدم همچی درست شده و چون پیجم خیلی گزارش میشه احتمالا مسدود بشم این پیج @helena_88 رو فالو کنید که اگه مشکلی پیش اومد اونجا ادامه بدیم🤍
امیدوارم دوسش داشته باشید 💜
حمایت یادتون نره قشنگای من ✨
شرط: لایک بالای ۴۰
#بی_تی_اس #بنگتن #آرمی #سناریو #فیک #جونگکوک
۱.۷k
۲۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.