برادر ناتنی
part 5
به سمت لتلقم رفتم و چمدونمو از زیر تختم در اوردم.
هرلباسی که فکر میکردم مناسبه رو توی چمدونم میذاشتم.
فک کنم تو کمد فقط چند دست لباس موند!
بقیه رو برداشتم و چمدونو گوشه اتاق گذاشتم و رفتم تا لباسی که توی راه قرار بود بپوشم رو برداشتم و بعد از گذاشتن شیشه عطر لیموییم روش به سمت اتاق یونگی حرکت کردم.
بدون در زدن رفتم تو.
روی تخت توی گوشی بود.
رفتم کنارش دراز کشیدمو گوشیمو دراوردم و مشغول گشتن توی اینستا شدم.
از این کارم تعجب کرد چون هیچوقت اینکارو نمیکردم ولی بعدش گوشی رو کنار گذاشت و دستاشو دور کمرم حلقه کرد و اونم به گوشی من نگاه میکرد.
بعد از یک ساعت خواستم از جام بلند شم که با قیافه کیوت یونگی مواجه شدم.
موقع خواب خیلی کیوت میشد.
به سمت لتلقم رفتم و چمدونمو از زیر تختم در اوردم.
هرلباسی که فکر میکردم مناسبه رو توی چمدونم میذاشتم.
فک کنم تو کمد فقط چند دست لباس موند!
بقیه رو برداشتم و چمدونو گوشه اتاق گذاشتم و رفتم تا لباسی که توی راه قرار بود بپوشم رو برداشتم و بعد از گذاشتن شیشه عطر لیموییم روش به سمت اتاق یونگی حرکت کردم.
بدون در زدن رفتم تو.
روی تخت توی گوشی بود.
رفتم کنارش دراز کشیدمو گوشیمو دراوردم و مشغول گشتن توی اینستا شدم.
از این کارم تعجب کرد چون هیچوقت اینکارو نمیکردم ولی بعدش گوشی رو کنار گذاشت و دستاشو دور کمرم حلقه کرد و اونم به گوشی من نگاه میکرد.
بعد از یک ساعت خواستم از جام بلند شم که با قیافه کیوت یونگی مواجه شدم.
موقع خواب خیلی کیوت میشد.
۱۵.۲k
۰۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.