p6
جین:اخییی اخر مال خودم شدی که دیدی کوشولو
ی:هق....خودتی
جین:اخیییی بیا بغل منننن
ی:بغل کردن_
جین:پنو دوست داشته باش مطمئنمازم راضیمیشی کیمیولان
ی:میبینیم....
ی:
باهمتو تخت خوابیدیم و فرداش بلند شدم و دیدم جین میس رفتم پایین همه جارو گشتم ولی مبود که صداب کلید اومد
جین:سلامفندق منننننن
ی:ججین؟
جین:جانم؟
ی:اینچیهههههه
جین:عروسک
ی:مثلا داری خ.ر.م میکنی؟
جین:نه...از روی دوست داشتنمه خوشگله من
ی:اوه...غذا مننتونستمبپذم
جین:خودممیپذمبیا بنگر
ی:اره یادمه دستپختت از اول خوب بود تو بچگیخیلی برام میپختی ولی بعدش...
جین:بعدش عاشقت شدم(لبخند)
ی:(سرفه)بسه دیگه شروع کنمنمفیض ببرم(بعد اینکه غذا حاظر میشه و میخورن)
جین: اخییی خوب بود
ی:اره ممنون ازت
جین:چطوره بربم ماه عسل
ی:نه جین نریم فقط همین که امروز رو منو ببری کنار ساحل بهترین کاره
جین:چشمممممم
ی:(لبخند)
ی:
عصر بود جین اومد خونه وفت که بریم ساحل حاظر شدمو رفتیم که تو راه
ی:هق....خودتی
جین:اخیییی بیا بغل منننن
ی:بغل کردن_
جین:پنو دوست داشته باش مطمئنمازم راضیمیشی کیمیولان
ی:میبینیم....
ی:
باهمتو تخت خوابیدیم و فرداش بلند شدم و دیدم جین میس رفتم پایین همه جارو گشتم ولی مبود که صداب کلید اومد
جین:سلامفندق منننننن
ی:ججین؟
جین:جانم؟
ی:اینچیهههههه
جین:عروسک
ی:مثلا داری خ.ر.م میکنی؟
جین:نه...از روی دوست داشتنمه خوشگله من
ی:اوه...غذا مننتونستمبپذم
جین:خودممیپذمبیا بنگر
ی:اره یادمه دستپختت از اول خوب بود تو بچگیخیلی برام میپختی ولی بعدش...
جین:بعدش عاشقت شدم(لبخند)
ی:(سرفه)بسه دیگه شروع کنمنمفیض ببرم(بعد اینکه غذا حاظر میشه و میخورن)
جین: اخییی خوب بود
ی:اره ممنون ازت
جین:چطوره بربم ماه عسل
ی:نه جین نریم فقط همین که امروز رو منو ببری کنار ساحل بهترین کاره
جین:چشمممممم
ی:(لبخند)
ی:
عصر بود جین اومد خونه وفت که بریم ساحل حاظر شدمو رفتیم که تو راه
۲۴.۰k
۲۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.