بعد اینکه غذا خوردم اومدم تو اتاقم زنگ زدم به شوگا(شوگا د
بعد اینکه غذا خوردم اومدم تو اتاقم زنگ زدم به شوگا(شوگا دوسته صمیمه هاناعه)
مکالمه شوگا و هانا
شوگا: الو
هانا: سلام پیشی من
شوگا: سلاممممم ممنون از احترامت ناسلامتی من ازت بزرگترم بعد تو هنوزم بهم میگژ پیشی
هانا: خب میخواستی انقد شبیه پیشی نباشی راستی امروز میخوایم بریم کجا سوآپیام داد(سوآ خواهره شوگاعه)
شوگا: تهیونگ گف بریم بار
هانا: همین یه ماه پیش، تو روسیه رفتیم بار ابرو برامون نزاش
شوگا: تهیونگه دیگه چیکارش کنیم ساعت 6اماده باش برات لوکیشن میفرستم مثله همیشه دیر نکن تروخداااا
هانا: باشهه حتما خدافظ
شوگا: خدافظ
پایان مکالمه
هانا: رفتم یه دوش، گرفتم لباس پوشیدم خواستم بیام بیرون کع گوشیم زنگ خورد برداشتم دیدم تهیونگه
ته: ببینم دختر تو کجایییییی؟
هانا: اولا سلام دوما منم خوبم تو خوبی؟
ته: اهاا راس میگی یادم رف کجایی؟
هانا: خونم تازه دارم میام خدافظ
ته: هاناا زو(نذاشت حرفشو بزنه قط کرد)
هانا: رفتم دم در درو باز مردم که برم
اسلاید1لباس هانا برا بار
مکالمه شوگا و هانا
شوگا: الو
هانا: سلام پیشی من
شوگا: سلاممممم ممنون از احترامت ناسلامتی من ازت بزرگترم بعد تو هنوزم بهم میگژ پیشی
هانا: خب میخواستی انقد شبیه پیشی نباشی راستی امروز میخوایم بریم کجا سوآپیام داد(سوآ خواهره شوگاعه)
شوگا: تهیونگ گف بریم بار
هانا: همین یه ماه پیش، تو روسیه رفتیم بار ابرو برامون نزاش
شوگا: تهیونگه دیگه چیکارش کنیم ساعت 6اماده باش برات لوکیشن میفرستم مثله همیشه دیر نکن تروخداااا
هانا: باشهه حتما خدافظ
شوگا: خدافظ
پایان مکالمه
هانا: رفتم یه دوش، گرفتم لباس پوشیدم خواستم بیام بیرون کع گوشیم زنگ خورد برداشتم دیدم تهیونگه
ته: ببینم دختر تو کجایییییی؟
هانا: اولا سلام دوما منم خوبم تو خوبی؟
ته: اهاا راس میگی یادم رف کجایی؟
هانا: خونم تازه دارم میام خدافظ
ته: هاناا زو(نذاشت حرفشو بزنه قط کرد)
هانا: رفتم دم در درو باز مردم که برم
اسلاید1لباس هانا برا بار
۲۰.۳k
۲۴ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.