بی تو ای مهتاب امشب دل چرا درمانده است

بی تو ای مهتاب امشب دل چرا درمانده است

در شب و تنهائی و عشق و جنون وامانده است

بی تو ای مهتاب امشب رازقی عطری نداشت

عطر گیسوی تو تنها بر تنم جا مانده است

بی تو ماهی ها نمی رقصند در کاشی حوض

رخ نمایان کن که دیگر تا سحر کم مانده است

#محمدطباطبایی
دیدگاه ها (۱)

وَقتی هَمه جا پُر اَست اَز دِل سیریعاشق بِشَوی غَریب تَر می ...

چه کنم با غم خویش؟که گهی بغض دلم میترکددل تنگم زعطش میسوزدشا...

ﺭﻓﯿﻖِ ﻣﻦ، ﻣﺎ ﻭﺍﯾﺴﺎﺩﯾﻢ، ﺗﻮ ﺭﻓﺘﯽ … ﻣﺎ ﻧﺨﻮﻧﺪﯾﻢ، ﺗﻮ ﺧﻮﻧﺪﯼ … ﻣﺎ ﻋ...

ﻣﻦ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻡ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺭﺍﻫﯽ ﺑﺸﻮﻡﺁﻧﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺩﻟﻢ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﺑﺸﻮﻡﺩﺭﯾ...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط