فیک عشق کودکی من
پارت ۲۲
جونگ یول: داشت از ظرف قاشق چنگال ها کار برمی داشت که دستش رو ببره که کوک گرفتش*
کوک: پسر بد ( اخم الکی)
جونگ یول: جیغ دعوایی بچگونه*
کوک: خنده ریز* در مقابل بابات جیغ میزنی پسر کوچولو؟
جونگ یول: تقلا کردن واسه در اومدن از بغلش که دوید سمت میز غذا ها که پارچه رو بکشه و کم مونده بود ظرف ها بیوفته روش که کوک بازم گرفتتش*
کوک: دوید سمت ظرف ها که رفتم سمتش که ظرف ها داشت میوفتاد روش و نگهشون داشتم و سرش داد زدم که زد زیر گریه*
جونگ یول: گریه* ماماااااا
کوک: بیا..برو بغل مامانت*
ا/ت: کوکک بچه رو از خودت نرون..اون مکان امنش تویی اونم بابت این موضوع ترسید که اون ظرف ها روش بیوفته..تو نباید سرش داد میزدی
کوک:..
جونگ یول: داشت از ظرف قاشق چنگال ها کار برمی داشت که دستش رو ببره که کوک گرفتش*
کوک: پسر بد ( اخم الکی)
جونگ یول: جیغ دعوایی بچگونه*
کوک: خنده ریز* در مقابل بابات جیغ میزنی پسر کوچولو؟
جونگ یول: تقلا کردن واسه در اومدن از بغلش که دوید سمت میز غذا ها که پارچه رو بکشه و کم مونده بود ظرف ها بیوفته روش که کوک بازم گرفتتش*
کوک: دوید سمت ظرف ها که رفتم سمتش که ظرف ها داشت میوفتاد روش و نگهشون داشتم و سرش داد زدم که زد زیر گریه*
جونگ یول: گریه* ماماااااا
کوک: بیا..برو بغل مامانت*
ا/ت: کوکک بچه رو از خودت نرون..اون مکان امنش تویی اونم بابت این موضوع ترسید که اون ظرف ها روش بیوفته..تو نباید سرش داد میزدی
کوک:..
۱۸.۹k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.