اوهایو میناسان (* *)

+منطقه ای که اومدی راه برگشت نداره ، حتما فقط تو داوطلب بودی بیای
_اینارو خودم میدونم
+باشه کم آوردم ... نمیخوام بمیری ، آخرین چیزایی که یادمه شماره ی ۷ بود... گفتم شاید ربطی به تو داشته باشه ..
_هعههه (نفس عمیق) ، علاقه ای به شنیدن داستانت ندارم ..فقط بزار از جام پاشم
+نمیتونم
_ها ؟(゜ロ゜)
+بدن من سمیه ... اگه خودمم نخوام نمیتونم جلوی مسموم شدنتو بگیرم انتظار نداشتم اینم ندونی (@￣□￣@;)
_خب پس ... قراره .. نگو که فلج شدممم
+نگران نباش این که چشماتو باز کردی نشون میده پیش رویش کند شده ، فقط تلاش کن تکون نخوری
سمو روی بدن خودم آزمایش میکنم تا ببینم چیکار میتونم بکنم ..
_داری شوخی میکنی نه ؟

ادمین :🗿بنده خدا
ادامه دارد ....