پارت ۳۷ قسمت اول
جیمینو بردن بیمارستان ا.ت هم با ماشین دنبالشون رفت به کای هم گفت لونا و اونی که به جیمین شلیک کرد رو ببره تو زیرزمین و ۴ چشمی مراقبشون باشه...رسیدن به بیمارستان و جیمینو بردن اتاق عمل
۶ ساعت بعد
جیمین هنوز تو اتاق عمل بود که دید جون وو و جیون رسیدن به بیمارستان
جون وو. آشغال زندت نمیذارم پسرمو کشتی عوضی
ا.ت ولی بدون توجه به اونا عین یه روح همینطوری به جلوش زل زده بود
۲ ساعت بعد
چشمای ا.ت قرمز شده بود...۲۴ ساعت بود که نخوابیده بود...دکتر از اتاق عمل اومد بیرون
جون وو. آقای دکتر چی شد؟
دکتر. متاسفم
بعدم دستشو گذاشت رو شونه جون وو و رفت
ا.ت. چ..چی؟ نه نه نهههه ( جیغ ) نمیتونه همچین چیزی باشه نهههه ( جیغ )
بعدشم با شتاب رفت تو اتاق و بدن بی جون جیمینو دید که روی سرش پارچه کشیده بودن...پارچه رو برداشت و نگاه به صورت بی نقص جیمین کرد
ا.ت. جیمین چشماتو باز کن...عشقم لطفا...من بخشیدمت...میخوام مثل قبل شیم...میخوام بازم سرم داد بزنی اما لطفا چشماتو باز کن...جیمین التماس میکنم چشماتو باز کن...من بدون تو نمیتونم...تو اگه بری منم خودمو میکشم جیمین
و اون قطره اشک سمج
ا.ت. جیمین چشماتو باز کن ( داد و گریه )...منو دوباره نکش...من نمیتونم زندگی کنم اگه بری ( کلا همش داد )
بعدش از اون دستگاه کنار تخت جیمین صدا اومد...داشت ضربان قلبو نشون میداد...بعدش پرستارا با شتاب وارد اتاق شدن و ا.ت رو بیرون کردن
ا.ت. چی شده؟ یکی بهم بگه ( داد )
بعد ۵ مین یکی از پرستارا اومد بیرون
ا.ت.توروخدا بهم بگو چیشده
پرستار. عزیزم بهت تبریک میگم معجزه شده...آقای پارک حالشون خوب شده و به هوش اومدن
ا.ت. ش..شوخی میکنی؟ جدی؟
پرستار. آره عزیزم تبریک میگم
ا.ت. م..میتونم ببینمش؟
پرستار. اون میخواست فقط یکیو ببینه
ا.ت. ک..کیو؟
پرستار. گفت بگیم خانم ا.ت برن داخل
ا.ت. من ا.تم میتونم برم داخل یعنی مشکلی نداره؟
پرستار. نه فقط زیاد خستش نکن
ا.ت. چشم
بعدشم بدون یه لحظه درنگ رفتم تو دیدم بقیه پرستار ها هم دارن میان بیرون...جیمین که منو دید سعی کرد بلند شه که جلوشو گرفتم
ا.ت. بلند نشو الان زخمت باز میشه
جیمین. گریه کردی؟
ا.ت. نه
جیمین. چرا چشمات ورم کرده و قرمز شده پس؟
ا.ت. چون یکم خسته
جیمین. باشه...جواب سوالمو ندادی
ا.ت. چرا وقتی بهت گفتم تحت هر شرایطی نیای بیرون اومدی؟
جیمین. سوالمو با سوال جواب نده ا.ت
ا.ت. کدوم سوال؟
جیمین. بخشیدیم؟
ا.ت. .......
جیمین. هنوزم اعتماد نداری؟
ا.ت. بخشیدمت
جیمین. چرا هنوزم بهم..وایسا ببینم چی گفتی الان؟
ا.ت. گفتم بخشیدمت
چیمین. شوخی که نمیکنی
ا.ت. مه شوخیم کجا بود؟
جیمین. بیا منو گاز بگیر ببین خوابم یا بیدار
رفتم و گوششو گاز گرفتم
ا.ت. بیداری ( خنده )
جیمین. آی درد گرفت نکن بابا
ا.ت. خودت گفتی به من چه؟
جیمین. یاد پارسال افتادم
ا.ت. که دستت شکسته بود؟
جیمین. آره
ا.ت. اوهوم منم
( پارت ۱۱ )
ا.ت. چرا وقتی بهت گفتم نیا بیرون اومدی؟
جیمین. نمیتونستم اونجا ولت کنم
ا.ت. الان خوب شد؟ نزدیک بود بمیری جیمین
جیمین. ولی نمردم راستی ا.ت
ا.ت. بله
جیمین. جونگکوک زندست؟
ا.ت. چ..چی؟
جیمین. جونگکوک زندست مگه نه؟
ا.ت. از کجا فهمیدی؟
جیمین. گفتی از اون اتاق نگهداری کنم منم رفتم تو اتاق و یه در مخفی پیدا کردم...توش جونگکوکو دیدم اما خواب بود بعدشم درو بستم و اومدم پیش تو...چرا مخفی کردی؟
ا.ت. من مخفی نکردم...اون یک ماهه که اومده...دقیقا بعد از مهمونی اونشب...اون زنده بود اما بهم نگفت...میخواست من تبدیل شم به یه مافیا قدرتمند
جیمین. خب چرا الان به همه نشونش نمیدی؟
ا.ت. یادته اونشب بهم گفتی دارم دروغ میگم که کوک زندست؟
جیمین. آره
ا.ت. به خاطر همین مخفی کردم تا تو تیری که زدی به هدف نخوره
جیمین. منو ببخش
ا.ت. بخشیدمت
بعدشم جون وو اومد تو اتاق
جون وو. پسرم حالت خوبه ما رو خیلی ترسوندی
ا.ت. من میرم بیرون
جون وو. آره گمشو بیرون همش تقصیر توعه که اون الان تو تخت بیمارستانه کاش میمردی
نگاه ترسناکی به جون وو کردم
ا.ت. جیمین من میرم عمارت
۶ ساعت بعد
جیمین هنوز تو اتاق عمل بود که دید جون وو و جیون رسیدن به بیمارستان
جون وو. آشغال زندت نمیذارم پسرمو کشتی عوضی
ا.ت ولی بدون توجه به اونا عین یه روح همینطوری به جلوش زل زده بود
۲ ساعت بعد
چشمای ا.ت قرمز شده بود...۲۴ ساعت بود که نخوابیده بود...دکتر از اتاق عمل اومد بیرون
جون وو. آقای دکتر چی شد؟
دکتر. متاسفم
بعدم دستشو گذاشت رو شونه جون وو و رفت
ا.ت. چ..چی؟ نه نه نهههه ( جیغ ) نمیتونه همچین چیزی باشه نهههه ( جیغ )
بعدشم با شتاب رفت تو اتاق و بدن بی جون جیمینو دید که روی سرش پارچه کشیده بودن...پارچه رو برداشت و نگاه به صورت بی نقص جیمین کرد
ا.ت. جیمین چشماتو باز کن...عشقم لطفا...من بخشیدمت...میخوام مثل قبل شیم...میخوام بازم سرم داد بزنی اما لطفا چشماتو باز کن...جیمین التماس میکنم چشماتو باز کن...من بدون تو نمیتونم...تو اگه بری منم خودمو میکشم جیمین
و اون قطره اشک سمج
ا.ت. جیمین چشماتو باز کن ( داد و گریه )...منو دوباره نکش...من نمیتونم زندگی کنم اگه بری ( کلا همش داد )
بعدش از اون دستگاه کنار تخت جیمین صدا اومد...داشت ضربان قلبو نشون میداد...بعدش پرستارا با شتاب وارد اتاق شدن و ا.ت رو بیرون کردن
ا.ت. چی شده؟ یکی بهم بگه ( داد )
بعد ۵ مین یکی از پرستارا اومد بیرون
ا.ت.توروخدا بهم بگو چیشده
پرستار. عزیزم بهت تبریک میگم معجزه شده...آقای پارک حالشون خوب شده و به هوش اومدن
ا.ت. ش..شوخی میکنی؟ جدی؟
پرستار. آره عزیزم تبریک میگم
ا.ت. م..میتونم ببینمش؟
پرستار. اون میخواست فقط یکیو ببینه
ا.ت. ک..کیو؟
پرستار. گفت بگیم خانم ا.ت برن داخل
ا.ت. من ا.تم میتونم برم داخل یعنی مشکلی نداره؟
پرستار. نه فقط زیاد خستش نکن
ا.ت. چشم
بعدشم بدون یه لحظه درنگ رفتم تو دیدم بقیه پرستار ها هم دارن میان بیرون...جیمین که منو دید سعی کرد بلند شه که جلوشو گرفتم
ا.ت. بلند نشو الان زخمت باز میشه
جیمین. گریه کردی؟
ا.ت. نه
جیمین. چرا چشمات ورم کرده و قرمز شده پس؟
ا.ت. چون یکم خسته
جیمین. باشه...جواب سوالمو ندادی
ا.ت. چرا وقتی بهت گفتم تحت هر شرایطی نیای بیرون اومدی؟
جیمین. سوالمو با سوال جواب نده ا.ت
ا.ت. کدوم سوال؟
جیمین. بخشیدیم؟
ا.ت. .......
جیمین. هنوزم اعتماد نداری؟
ا.ت. بخشیدمت
جیمین. چرا هنوزم بهم..وایسا ببینم چی گفتی الان؟
ا.ت. گفتم بخشیدمت
چیمین. شوخی که نمیکنی
ا.ت. مه شوخیم کجا بود؟
جیمین. بیا منو گاز بگیر ببین خوابم یا بیدار
رفتم و گوششو گاز گرفتم
ا.ت. بیداری ( خنده )
جیمین. آی درد گرفت نکن بابا
ا.ت. خودت گفتی به من چه؟
جیمین. یاد پارسال افتادم
ا.ت. که دستت شکسته بود؟
جیمین. آره
ا.ت. اوهوم منم
( پارت ۱۱ )
ا.ت. چرا وقتی بهت گفتم نیا بیرون اومدی؟
جیمین. نمیتونستم اونجا ولت کنم
ا.ت. الان خوب شد؟ نزدیک بود بمیری جیمین
جیمین. ولی نمردم راستی ا.ت
ا.ت. بله
جیمین. جونگکوک زندست؟
ا.ت. چ..چی؟
جیمین. جونگکوک زندست مگه نه؟
ا.ت. از کجا فهمیدی؟
جیمین. گفتی از اون اتاق نگهداری کنم منم رفتم تو اتاق و یه در مخفی پیدا کردم...توش جونگکوکو دیدم اما خواب بود بعدشم درو بستم و اومدم پیش تو...چرا مخفی کردی؟
ا.ت. من مخفی نکردم...اون یک ماهه که اومده...دقیقا بعد از مهمونی اونشب...اون زنده بود اما بهم نگفت...میخواست من تبدیل شم به یه مافیا قدرتمند
جیمین. خب چرا الان به همه نشونش نمیدی؟
ا.ت. یادته اونشب بهم گفتی دارم دروغ میگم که کوک زندست؟
جیمین. آره
ا.ت. به خاطر همین مخفی کردم تا تو تیری که زدی به هدف نخوره
جیمین. منو ببخش
ا.ت. بخشیدمت
بعدشم جون وو اومد تو اتاق
جون وو. پسرم حالت خوبه ما رو خیلی ترسوندی
ا.ت. من میرم بیرون
جون وو. آره گمشو بیرون همش تقصیر توعه که اون الان تو تخت بیمارستانه کاش میمردی
نگاه ترسناکی به جون وو کردم
ا.ت. جیمین من میرم عمارت
۴.۱k
۰۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.