𝐀𝐥𝐨𝐧𝐞 𝐢𝐧 𝐒𝐞𝐨𝐮𝐥 فصل ۵ پارت ۲
توی صف با تهیونگ کنار هم بودیم و منتظر نوبتمون بودیم تا سوار واگن شیم
هم واگن دونفره بود قرار شد کوک و سونجین،منو ته،شوگا و جیهوپ،نامجون و جین باهم باشن فقط اینکه اینو مییتونم خیلی خوب بفهمم که جیمین میخواد سوکی رو گیر بندازه😑
جیمین ویو
خودمو سریع جا زدم و به سوکی رسیدم خودمو تا جایی که تونستم بهش نزدیک نگه داشتم تا بتونم تو یک واگن همراهش باشم تا بتونم احساسمو بعد این همه مدت بهش بگم
بعد از چند نفر و بعلاوه تهیونگ و ا.ت که نشستن ماهم رفتیم
سوار واگن شدم بعد سوکی
سوکی_عه جیمین شی تو اومدی؟
_ا.اره من اومدم پیشت نکنه نمیخوای پیشت باشم؟
سوکی_نه ه این چه حرفیه هرجا دوست داری میتونی بری
_هوم
یکم سکوت بود و سوکی فقط به بیرون نگاه میکرد و هیچ کاری نمیکرد منم هی این پا و اون پا میکردم که چجوری سر صحبت رو باز کنم و در اخر تصمیم گرفتم دست به کار شم
_سوکی؟
سوکی_بله
_امم میخواستم یک چیزی ازت بپرسم
سوکی_بپرس
_میگم نظرت راجب عشق چیه؟(چیزی پیدا نکرد بچم💔)
سوکی_اممم خب یهویی پرسیدی نمیدونم چی بگم.........خب اتفاق قشنگیه شاید مثلا سختی و ناراحتی داشته باشه اما اتفاق قشنگیه
_ینی نظرت اینه که عشق خوبه؟
سوکی_اوهوم خیلی خوبه بنظرم قشنگ ترین اتفاقیه که میتونه تو زندگی کسی بیوفته
_خب تاحالا برات اتفاق افتاده؟
سوکی_چی؟
_منظورمه اینه که عاشق کسی هستی؟
سوکی_خب اینو که نمیشه به کسی بگم
_نمیخوام بدونم کیه که😂فقط بگو هستی یا نه
سوکی_خب اره ولی به کسی نگی هااااا من فقط به ا.ت گفتم که کیه و دوسش دارم و اینکه حتی خودشم نمیدونه دوسش دارم
اینو که گفت قلبم هزار تیکه شد صدای شکستنش رو به خوبی شنیدم یک لحظه بغض گلوم رو گرفت
_چه خوب💔🙂
سوکی_تو چی؟تو عاشق ک.کسی نیستی؟
با خودم گفتم حالا که اون گفت عاشقه منم بگم
_اره چند وقتیه عاشق یکی هستم و خیلی دوسش دارم ولی اون خبر نداره
سوکی ویو
وقتی گفت عاشق کسیم دنیا رو سرم خراب شد و دلم شکست اخه چرا اینو پرسید چرا جوابشو دادم اخه چرا نمیشه بهش بگم که دوسش دارم و اون کسی دیگه رو دوست داره
_خوبه این خیلی خوبه که عشق تو زندگیته💔🙂
بعد هم دیگه هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشد و جفتمون بیرون رو نگاه میکردیم
ا.ت ویو
سوکی و جیمین رو زیر نظر داشتم که طبق تفکراتم جیمین پیش سوکی نشست
_میبینی اخرم رفت پیش سوکی
ته_کیو میگی؟
_جیمین
ته_عاشقش شده مگه نه؟
_اره
ته_خوبه که
سوار واگن شدیم همین که قطار راه افتاد چسبید بهم
ته_یه کیس بریم؟
_چی؟
مماس به لبام خیره شد معلوم بود قصد و قرضی داره
ته_یه کیس از لبات میخوام
_تهیونگ چیکار داری میکنی
ته_میخوامممم
بعد یهو لباشو کوبوند و با ولع شروع به بوسیدن کرد شوکه بهش نگاه میکردم که لبمو گاز گرفت و این به معنی همکاری کن بود........
هم واگن دونفره بود قرار شد کوک و سونجین،منو ته،شوگا و جیهوپ،نامجون و جین باهم باشن فقط اینکه اینو مییتونم خیلی خوب بفهمم که جیمین میخواد سوکی رو گیر بندازه😑
جیمین ویو
خودمو سریع جا زدم و به سوکی رسیدم خودمو تا جایی که تونستم بهش نزدیک نگه داشتم تا بتونم تو یک واگن همراهش باشم تا بتونم احساسمو بعد این همه مدت بهش بگم
بعد از چند نفر و بعلاوه تهیونگ و ا.ت که نشستن ماهم رفتیم
سوار واگن شدم بعد سوکی
سوکی_عه جیمین شی تو اومدی؟
_ا.اره من اومدم پیشت نکنه نمیخوای پیشت باشم؟
سوکی_نه ه این چه حرفیه هرجا دوست داری میتونی بری
_هوم
یکم سکوت بود و سوکی فقط به بیرون نگاه میکرد و هیچ کاری نمیکرد منم هی این پا و اون پا میکردم که چجوری سر صحبت رو باز کنم و در اخر تصمیم گرفتم دست به کار شم
_سوکی؟
سوکی_بله
_امم میخواستم یک چیزی ازت بپرسم
سوکی_بپرس
_میگم نظرت راجب عشق چیه؟(چیزی پیدا نکرد بچم💔)
سوکی_اممم خب یهویی پرسیدی نمیدونم چی بگم.........خب اتفاق قشنگیه شاید مثلا سختی و ناراحتی داشته باشه اما اتفاق قشنگیه
_ینی نظرت اینه که عشق خوبه؟
سوکی_اوهوم خیلی خوبه بنظرم قشنگ ترین اتفاقیه که میتونه تو زندگی کسی بیوفته
_خب تاحالا برات اتفاق افتاده؟
سوکی_چی؟
_منظورمه اینه که عاشق کسی هستی؟
سوکی_خب اینو که نمیشه به کسی بگم
_نمیخوام بدونم کیه که😂فقط بگو هستی یا نه
سوکی_خب اره ولی به کسی نگی هااااا من فقط به ا.ت گفتم که کیه و دوسش دارم و اینکه حتی خودشم نمیدونه دوسش دارم
اینو که گفت قلبم هزار تیکه شد صدای شکستنش رو به خوبی شنیدم یک لحظه بغض گلوم رو گرفت
_چه خوب💔🙂
سوکی_تو چی؟تو عاشق ک.کسی نیستی؟
با خودم گفتم حالا که اون گفت عاشقه منم بگم
_اره چند وقتیه عاشق یکی هستم و خیلی دوسش دارم ولی اون خبر نداره
سوکی ویو
وقتی گفت عاشق کسیم دنیا رو سرم خراب شد و دلم شکست اخه چرا اینو پرسید چرا جوابشو دادم اخه چرا نمیشه بهش بگم که دوسش دارم و اون کسی دیگه رو دوست داره
_خوبه این خیلی خوبه که عشق تو زندگیته💔🙂
بعد هم دیگه هیچ حرفی بینمون رد و بدل نشد و جفتمون بیرون رو نگاه میکردیم
ا.ت ویو
سوکی و جیمین رو زیر نظر داشتم که طبق تفکراتم جیمین پیش سوکی نشست
_میبینی اخرم رفت پیش سوکی
ته_کیو میگی؟
_جیمین
ته_عاشقش شده مگه نه؟
_اره
ته_خوبه که
سوار واگن شدیم همین که قطار راه افتاد چسبید بهم
ته_یه کیس بریم؟
_چی؟
مماس به لبام خیره شد معلوم بود قصد و قرضی داره
ته_یه کیس از لبات میخوام
_تهیونگ چیکار داری میکنی
ته_میخوامممم
بعد یهو لباشو کوبوند و با ولع شروع به بوسیدن کرد شوکه بهش نگاه میکردم که لبمو گاز گرفت و این به معنی همکاری کن بود........
۲۳.۵k
۱۱ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.