وقتی فکر کرد حامله نمیشی
+رفتم داشتم صبحونه رو حاضر میکردم
که به کوک بگم ولی خیلی ترس داشتم
-چرا تو خودتی
+ آها چیزی نیست کوک
-هوم چته
+میشه یک لحظه بیا تو اتاق
-اکی
+چیز می خوام بگم ولی ترو خدا شر نکن باشه
-بگو
+داداشت بهم تجاوز کرده
-چی بیا
+کوک ترو خدا
&باز این هرزه چیکار کرده
-مامان
که به کوک بگم ولی خیلی ترس داشتم
-چرا تو خودتی
+ آها چیزی نیست کوک
-هوم چته
+میشه یک لحظه بیا تو اتاق
-اکی
+چیز می خوام بگم ولی ترو خدا شر نکن باشه
-بگو
+داداشت بهم تجاوز کرده
-چی بیا
+کوک ترو خدا
&باز این هرزه چیکار کرده
-مامان
۴.۹k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.