عشق ناتمام
پارت ۱۷
ت : دستام رو گرفتن و منو بیهوش کردن
ببریدش به امارت منم میام
بله چشم قربان
ت : بهوش اومدم روی یه تخت بودم تو یه اتاق انگار که یه نفر منو دزدیده بیرون رو نگاه کردم هنوز شب بود
ت : یه نفر اومد تو
... : بیبی گرل بیدار شدی
ت : تو کی هستی
..... : اممم بذار فکر کنم من ددیتم بیبی
ت : به من نگو بیبی
.... : چرا بیبی
ت : گفتم نگو مردیکه منحرف
ت : وقتی بهش گفتم منحرف عصبانی شد و منو هول داد رو تخت و داشت دکمه های لباسش رو باز میکرد
.... : دختره هرزه میدونم باهات چی کار کنم
ت : داشت میومد سمت گردنم که در شکست معلوم بود یه نفر در رو شکسته بود
ت : خیلی خوشحال شدم اون کوک بود کوک اومد و منو نجات داد اما
ک : اومدم اون مرد منحرف هرزه رو از رو ا/ت برداشتم
ک : عوضی بی ناموص داشتی با زن من چی کار میکردی میکشمت
ت : کوک همینجوری افتاده بود رو مرده و مرد رو تا میخورد کتک میزد انقدر کتک زد که حتی دست خودش هم داشت خون میومد
ت : اومدم و دست کوک رو گرفتم تا مرد رو نکشه
ک : بعد از تموم زدن مرده که تموم شد ا/ت رو بغل کردم و گفتم هیس چیزی نیست قشنگم آروم باش هیس
ت : همینجوری داشتم گریه میکردم اشکام بند نمی یومد تا اینکه کوک برایت استایل بغلم کرد و برد تو ماشین و کتش رو انداخت روم
ک : وقتی رفتیم خونه ادست ا/ت گرفتم و یه راست بردم حموم دوش رو باز کردم و ا/ت رو زیرش قرار دارم لباس ا/ت رو درآوردم داشت میلرزید
ک : منم لباسم رو درآوردم و رفتم ا/ت رو بغل کردم که ا/ت گفت
ت : ک .... کوک ...... م ..... من ...... می ... می تر... میترسم
ک : انقدر ترسیده بود که نمیتونست حرف بزنه گفتم
ک : گفتم تموم شد من اینجام گریه نکن نترس خوشگلم من اینجام وقتی من اینجام کسی نمیتونه بهت دست بزنه فهمیدی
ت : با ترس و لرز گفتم ب باشه
ک : برایت استایل بغلش کردم و بردم تو تخت و یه دست از لباس های خودم رو آوردم و تنش کردم سشوار آوردم و موهاش رو خشک کردم ولی هنوز خشکش زده بود هنوز میلرزید
ک : گفتم آروم باش ا/ت گفت
ت : نمی تونم خیلی ترسیده بودم
ک : بغلش کردم و بردم تو تخت و دستم رو دور کمرش حلقه زدم و گفتم نترس عزیزم هرکس بهت دست بزنه میکشمش قول میدم همیشه پیشت بمونم
ت : قول
ک : قول
ک : بعد پتو رو کشیدم رو خودم و ا/ت و گفت
ت : ک کوک
ک : بله عشقم
ت : دو دوست دارم
ک : منم دوست دارم عشقم حالا بگیریم بخوابیم
پایان
امیدوارم دوست داشته باشید ☆
لایک یادتون نره کیوتام بای بای ☆
ت : دستام رو گرفتن و منو بیهوش کردن
ببریدش به امارت منم میام
بله چشم قربان
ت : بهوش اومدم روی یه تخت بودم تو یه اتاق انگار که یه نفر منو دزدیده بیرون رو نگاه کردم هنوز شب بود
ت : یه نفر اومد تو
... : بیبی گرل بیدار شدی
ت : تو کی هستی
..... : اممم بذار فکر کنم من ددیتم بیبی
ت : به من نگو بیبی
.... : چرا بیبی
ت : گفتم نگو مردیکه منحرف
ت : وقتی بهش گفتم منحرف عصبانی شد و منو هول داد رو تخت و داشت دکمه های لباسش رو باز میکرد
.... : دختره هرزه میدونم باهات چی کار کنم
ت : داشت میومد سمت گردنم که در شکست معلوم بود یه نفر در رو شکسته بود
ت : خیلی خوشحال شدم اون کوک بود کوک اومد و منو نجات داد اما
ک : اومدم اون مرد منحرف هرزه رو از رو ا/ت برداشتم
ک : عوضی بی ناموص داشتی با زن من چی کار میکردی میکشمت
ت : کوک همینجوری افتاده بود رو مرده و مرد رو تا میخورد کتک میزد انقدر کتک زد که حتی دست خودش هم داشت خون میومد
ت : اومدم و دست کوک رو گرفتم تا مرد رو نکشه
ک : بعد از تموم زدن مرده که تموم شد ا/ت رو بغل کردم و گفتم هیس چیزی نیست قشنگم آروم باش هیس
ت : همینجوری داشتم گریه میکردم اشکام بند نمی یومد تا اینکه کوک برایت استایل بغلم کرد و برد تو ماشین و کتش رو انداخت روم
ک : وقتی رفتیم خونه ادست ا/ت گرفتم و یه راست بردم حموم دوش رو باز کردم و ا/ت رو زیرش قرار دارم لباس ا/ت رو درآوردم داشت میلرزید
ک : منم لباسم رو درآوردم و رفتم ا/ت رو بغل کردم که ا/ت گفت
ت : ک .... کوک ...... م ..... من ...... می ... می تر... میترسم
ک : انقدر ترسیده بود که نمیتونست حرف بزنه گفتم
ک : گفتم تموم شد من اینجام گریه نکن نترس خوشگلم من اینجام وقتی من اینجام کسی نمیتونه بهت دست بزنه فهمیدی
ت : با ترس و لرز گفتم ب باشه
ک : برایت استایل بغلش کردم و بردم تو تخت و یه دست از لباس های خودم رو آوردم و تنش کردم سشوار آوردم و موهاش رو خشک کردم ولی هنوز خشکش زده بود هنوز میلرزید
ک : گفتم آروم باش ا/ت گفت
ت : نمی تونم خیلی ترسیده بودم
ک : بغلش کردم و بردم تو تخت و دستم رو دور کمرش حلقه زدم و گفتم نترس عزیزم هرکس بهت دست بزنه میکشمش قول میدم همیشه پیشت بمونم
ت : قول
ک : قول
ک : بعد پتو رو کشیدم رو خودم و ا/ت و گفت
ت : ک کوک
ک : بله عشقم
ت : دو دوست دارم
ک : منم دوست دارم عشقم حالا بگیریم بخوابیم
پایان
امیدوارم دوست داشته باشید ☆
لایک یادتون نره کیوتام بای بای ☆
۱۹.۴k
۱۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.