پارت ۱۰ هفت فرشته ی خطر ناک
پارت ۱۰ هفت فرشته ی خطر ناک
تهیونگ و ناجون هنوز بیدار بودند
تهیونگ :میخوای بدونی که چجوری جونگ کوک خون اشام شد؟؟
نامجون:واقعا میدونی؟میشه بگی؟همیشه این سوال تو ذهنمه
تهیونگ:خب جونگ کوک از اولش یه انسان بود ولی دپوقتی خون یه خون اشام رو بخوری و بمیری یا یکی تورو بکشه تبدیل به خون اشام میشی🙄تو هم یه ذره از خون جونگ کوک تک بدنته پس حواست باشه اون خون تا ۲ روز تو بدنت میمونه پس نمیر توی این مدت
نامجون :چی ؟؟؟اگه تو اون مدت بمیرم چی؟با استرس*
تهیونگ نترس نمیمیری
نامجون:حالا کی اونو خون اشام کرده
تهیونگ:هوم خب دوست دخترش خون اشامش کرد فک کتم اسمش مروارید بود😶
نامجون:اوووو دوست دختر هم داره اون الان کجاست؟؟
تهیونگ :فک کنم هنوز ایران باشه اگه ایرانی ها بفهمن که اون خون اشامه یه موقع هایی میاد کره.سئول
نامجون:اهان
تهیونگ:از صدات معلومه استرس گرفتی 😏😏😏
نامجون:ن نه 👀👀
تهیونگ:حالا هم بگیر بخواب
نامجون:هها باش
*صبح ساعت ۱۱ ظهر توی اتاق جیهوپ و جیمین*
*نامجون در اتاق رو باز میکنه با اینکه همه خواب بودند *
نامجون:هی جیهوپ .جیمین بیدار شین
جیمین :هی اینجا چیکار میکنی الان تهیونگ میفمه که نیستی
نامجون:باشه باشه میرم حالا میخواستم چیزی توصیح بدم
جیمین:خب چی بگو
نامجون:خب میدونستید که جونگ کوک دوست دختر داره بعدش هم اون جونگ کوک رو خون اشام کرد
جیمین :خب الان من گیج شدم درست تر بگو ببینم چی میگی 😶😶😶
*نامجون تمام غضیه رو در جریان جیهوپ و جیمین رو در جریان گذاشت و اتاقشون اومد بیرون پشتش جونگ کوک وایستاده بود پشتش داشت سکته میکرد و چسبید به در*
نامجون با نفس نفس زدن:ببببله صصبح به خیر کاری داشتید؟
*جونگ کوک دستشو کشید روی لباس خواب نامجون*
جونگ کوک :🙄🙄از لباس خواب کوچیکت خوشم اومد راستی یکته کتی میمیری و تبدیل میشی به خون اشام پس حواست باشه
نامجون:حالا کاری داشتید؟
جونگ کوک اممم میخواستم بگم که از من نترس انقدر خوشم نمیاد وقتی منو میبینی وحشت میکنی
نامجون:هااا باش
*جونگ کوک رفت تو اتاقش*
*نامجون هم رفت تو اتاق تهیونگ*
نامجون:واد فا اممم صبح به خیر ببخشید که بیدارتون کردم
نهیونگ:حرفامو به جیمین و جیهوپ داشتی میزدی؟
نامجون:اممم ببخشید ولی باید در جریان میبودند
تهیونگ:چند بار بهت گفتم که معذرت خواهی نکن
نامجون :هااا باشه
*تهیونگ بلند شد و لباسشو عوض کنه به نامجون نگاه کرد*
تهیونگ:اممم میخوای همین جا وایسی؟
نامجون:عاح الان میرم بیرون
تهیونگ:نگفتم بری بیرون که اینجا رخت کن داره منظورن اینه که لباستو عوض کن😑😑😑
نامجون:باش
در هین عوض کردن لباس صدای جیغ جیمین اومد و نامجون با نگرانی سریع رفت بیرون و تهیونگ هم با شلوارک اومد بیرون
بقیش پارت بعدی 😘😘😘
تهیونگ و ناجون هنوز بیدار بودند
تهیونگ :میخوای بدونی که چجوری جونگ کوک خون اشام شد؟؟
نامجون:واقعا میدونی؟میشه بگی؟همیشه این سوال تو ذهنمه
تهیونگ:خب جونگ کوک از اولش یه انسان بود ولی دپوقتی خون یه خون اشام رو بخوری و بمیری یا یکی تورو بکشه تبدیل به خون اشام میشی🙄تو هم یه ذره از خون جونگ کوک تک بدنته پس حواست باشه اون خون تا ۲ روز تو بدنت میمونه پس نمیر توی این مدت
نامجون :چی ؟؟؟اگه تو اون مدت بمیرم چی؟با استرس*
تهیونگ نترس نمیمیری
نامجون:حالا کی اونو خون اشام کرده
تهیونگ:هوم خب دوست دخترش خون اشامش کرد فک کتم اسمش مروارید بود😶
نامجون:اوووو دوست دختر هم داره اون الان کجاست؟؟
تهیونگ :فک کنم هنوز ایران باشه اگه ایرانی ها بفهمن که اون خون اشامه یه موقع هایی میاد کره.سئول
نامجون:اهان
تهیونگ:از صدات معلومه استرس گرفتی 😏😏😏
نامجون:ن نه 👀👀
تهیونگ:حالا هم بگیر بخواب
نامجون:هها باش
*صبح ساعت ۱۱ ظهر توی اتاق جیهوپ و جیمین*
*نامجون در اتاق رو باز میکنه با اینکه همه خواب بودند *
نامجون:هی جیهوپ .جیمین بیدار شین
جیمین :هی اینجا چیکار میکنی الان تهیونگ میفمه که نیستی
نامجون:باشه باشه میرم حالا میخواستم چیزی توصیح بدم
جیمین:خب چی بگو
نامجون:خب میدونستید که جونگ کوک دوست دختر داره بعدش هم اون جونگ کوک رو خون اشام کرد
جیمین :خب الان من گیج شدم درست تر بگو ببینم چی میگی 😶😶😶
*نامجون تمام غضیه رو در جریان جیهوپ و جیمین رو در جریان گذاشت و اتاقشون اومد بیرون پشتش جونگ کوک وایستاده بود پشتش داشت سکته میکرد و چسبید به در*
نامجون با نفس نفس زدن:ببببله صصبح به خیر کاری داشتید؟
*جونگ کوک دستشو کشید روی لباس خواب نامجون*
جونگ کوک :🙄🙄از لباس خواب کوچیکت خوشم اومد راستی یکته کتی میمیری و تبدیل میشی به خون اشام پس حواست باشه
نامجون:حالا کاری داشتید؟
جونگ کوک اممم میخواستم بگم که از من نترس انقدر خوشم نمیاد وقتی منو میبینی وحشت میکنی
نامجون:هااا باش
*جونگ کوک رفت تو اتاقش*
*نامجون هم رفت تو اتاق تهیونگ*
نامجون:واد فا اممم صبح به خیر ببخشید که بیدارتون کردم
نهیونگ:حرفامو به جیمین و جیهوپ داشتی میزدی؟
نامجون:اممم ببخشید ولی باید در جریان میبودند
تهیونگ:چند بار بهت گفتم که معذرت خواهی نکن
نامجون :هااا باشه
*تهیونگ بلند شد و لباسشو عوض کنه به نامجون نگاه کرد*
تهیونگ:اممم میخوای همین جا وایسی؟
نامجون:عاح الان میرم بیرون
تهیونگ:نگفتم بری بیرون که اینجا رخت کن داره منظورن اینه که لباستو عوض کن😑😑😑
نامجون:باش
در هین عوض کردن لباس صدای جیغ جیمین اومد و نامجون با نگرانی سریع رفت بیرون و تهیونگ هم با شلوارک اومد بیرون
بقیش پارت بعدی 😘😘😘
۳.۳k
۱۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.