name:i will see u...
part:4
«دو روز بعد»
اردوی شبانه انچنان هم که میگفتن بد نبود...از نظر ا.ت یکمی غذاهاش مزه گوهی میداد...فقط کمی
ا.ت و ته داشتن با هم حرف میزدن که جیهوپ اومد و بینشون نشست
تهیونگ نفس عمیقی کشید و یه نیشگون از کمر جیهوپ گرفت
:خجالتی ....چیزی
جیهوپ: دوستمه خب
تهیونگ نفس عمیقی کشید و سرش رو تکون داد: دوست منم هست
جیهوپ نیشخندی زد و طرف ته برگشت: عاخییی هنوز دوست دخترت نشد
تهیونگ یه ابروش رو بالا انداخت و با تعجب گفت: میشه...به تو چه اصن
جیهوپ چشاش گشاد شد و با عصبانیت سمت تهیونگ برگشت:من دوست صمیمیشم...به من چچچههه؟؟؟؟
تهیونگ لبخند شیطنت امیزی زد: منم دوست پسر ایندشم
جیهوپ: من دوستم و به ادمی مثل تو نمیدم...
جیهوپ نگاه ا.ت کرد و با تعجب گفت:عجب گوهی خوردم گفتم بری پیش این لنگ دراز...
ا.ت: یااا ... با دوست پسرم چیکار داری...
بین همین حرف ا.ت گونش قرمز شد و تهیونگ شروع کرد خندیدن.
جیهوپ که دیگه جوش اورده بود مثل اب جوش با تعجب سمت تهیونگ که میخندید برگشت و محکم موهاش رو کشید: بیشعور
تهیونگ شروع کرد خندیدن.
ا.ت با دیدن این وضعیت سریع سمتشون رفت و از هم جداشون کرد.
ا.ت: جمع کنید...باید بینتون بشینم.
ا.ت بین دو تاشون نشست و خندید: لطفا...مثل ادم باشید .... از هم سوالای خوب بپرسید.
تهیونگ: چرا مثل بچه های دبستانی باهامون حرف میزنی؟
جیهوپ: اعصاب نداریم اینم میگه از هم سوالای خوب بپرسید...
ا.ت: باشه...باشه
تهیونگ: رشتت چیه؟
جیهوپ: میخوام برم هوا فضا
تهیونگ با تعجب چشماش رو باز کرد: اوه...جدی؟؟؟...منم همینطور...تو چی؟
ا.ت سرش رو تکون داد: منم همینطور.
تهیونگ: واو...عالیه
جیهوپ: میخوای بری خلبانی؟
تهیونگ اروم سرش رو تکون داد: اره...از بچگی دوست داشتم برم...
جیهوپ: هوممم...منم همینطور
ا.ت: من میخوام مهماندار بشم...
جیهوپ: خیلی خفن میشه اگه همه توی یه جا کار کنیم
تهیونگ سرش رو تکون داد.
ا.ت : من بیکارم...بهتره نقاشی کنم.
جیهوپ:صبر کن یه فیلم دانلود کنم شب ببینیم.
تهیونگ: منم هستم
جیهوپ: باش
ا.ت شروع کرده بود به نقاشی کردن.حس دست گرمی که اروم روی پاش میاد قلبش رو به جنبش در میورد.نفس عمیقی کشید و سعی کرد طرحش رو ادامه بده.
تهیونگ اروم دستش رو ...
(میدونم چیز جالبی نداره ولی از این قسمت ها که ارامش دارن و همه چی ارومه استفاده ببرید که بعدش ....)
«دو روز بعد»
اردوی شبانه انچنان هم که میگفتن بد نبود...از نظر ا.ت یکمی غذاهاش مزه گوهی میداد...فقط کمی
ا.ت و ته داشتن با هم حرف میزدن که جیهوپ اومد و بینشون نشست
تهیونگ نفس عمیقی کشید و یه نیشگون از کمر جیهوپ گرفت
:خجالتی ....چیزی
جیهوپ: دوستمه خب
تهیونگ نفس عمیقی کشید و سرش رو تکون داد: دوست منم هست
جیهوپ نیشخندی زد و طرف ته برگشت: عاخییی هنوز دوست دخترت نشد
تهیونگ یه ابروش رو بالا انداخت و با تعجب گفت: میشه...به تو چه اصن
جیهوپ چشاش گشاد شد و با عصبانیت سمت تهیونگ برگشت:من دوست صمیمیشم...به من چچچههه؟؟؟؟
تهیونگ لبخند شیطنت امیزی زد: منم دوست پسر ایندشم
جیهوپ: من دوستم و به ادمی مثل تو نمیدم...
جیهوپ نگاه ا.ت کرد و با تعجب گفت:عجب گوهی خوردم گفتم بری پیش این لنگ دراز...
ا.ت: یااا ... با دوست پسرم چیکار داری...
بین همین حرف ا.ت گونش قرمز شد و تهیونگ شروع کرد خندیدن.
جیهوپ که دیگه جوش اورده بود مثل اب جوش با تعجب سمت تهیونگ که میخندید برگشت و محکم موهاش رو کشید: بیشعور
تهیونگ شروع کرد خندیدن.
ا.ت با دیدن این وضعیت سریع سمتشون رفت و از هم جداشون کرد.
ا.ت: جمع کنید...باید بینتون بشینم.
ا.ت بین دو تاشون نشست و خندید: لطفا...مثل ادم باشید .... از هم سوالای خوب بپرسید.
تهیونگ: چرا مثل بچه های دبستانی باهامون حرف میزنی؟
جیهوپ: اعصاب نداریم اینم میگه از هم سوالای خوب بپرسید...
ا.ت: باشه...باشه
تهیونگ: رشتت چیه؟
جیهوپ: میخوام برم هوا فضا
تهیونگ با تعجب چشماش رو باز کرد: اوه...جدی؟؟؟...منم همینطور...تو چی؟
ا.ت سرش رو تکون داد: منم همینطور.
تهیونگ: واو...عالیه
جیهوپ: میخوای بری خلبانی؟
تهیونگ اروم سرش رو تکون داد: اره...از بچگی دوست داشتم برم...
جیهوپ: هوممم...منم همینطور
ا.ت: من میخوام مهماندار بشم...
جیهوپ: خیلی خفن میشه اگه همه توی یه جا کار کنیم
تهیونگ سرش رو تکون داد.
ا.ت : من بیکارم...بهتره نقاشی کنم.
جیهوپ:صبر کن یه فیلم دانلود کنم شب ببینیم.
تهیونگ: منم هستم
جیهوپ: باش
ا.ت شروع کرده بود به نقاشی کردن.حس دست گرمی که اروم روی پاش میاد قلبش رو به جنبش در میورد.نفس عمیقی کشید و سعی کرد طرحش رو ادامه بده.
تهیونگ اروم دستش رو ...
(میدونم چیز جالبی نداره ولی از این قسمت ها که ارامش دارن و همه چی ارومه استفاده ببرید که بعدش ....)
۱۱.۷k
۱۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.