🖇 𝚗𝚊𝚞𝚐𝚑𝚝𝚢 𝚖𝚊𝚗𝚊𝚐𝚎𝚛 🖇
🖇 𝚗𝚊𝚞𝚐𝚑𝚝𝚢 𝚖𝚊𝚗𝚊𝚐𝚎𝚛 🖇
🖇𝚙𝚊𝚛𝚝𝟸🖇
ات: به سمت کمپانی راه افتادم و وارد کمپانی شدم. هیچ جایی رو بلد نبودم و از شانس بدم کمپانی یکم زیادی بزرگ بود.!
ات: اَه شت! دهنش سرویس من الان چجوری برم دفتر کمپانی؟!
دورو ورمو نگاه کردم که یهو چشمم به یه خانمه افتاد، یه کارت روی گردنش آویزون بود، روش نوشته بود: منشی !
رفتم سمتش و ازش پرسیدم:
ببخشید خانم میتونم بدونم دفتر آقای پی دی نیم کجاست؟
خانمه یه نگاهی بهم کرد و گفت :
شما؟
ات: من کیم ات هستم.
منشی:خب؟!
ات: و منیجر جدید گروه بی تی اسم و امروز روز اول کاریمه بخاطر همین نمیدونم دفتر کجاست!
منشی: آها، خب چرا از اول نگفتین دفترشون طبقه سوم وسطای راهرو سمت راسته!
ات: ممنونم خانم.
منشی: هی انقدر رسمی نباش، ما همه اینجا باهم دوستیم! میتونی منو سوجین صدا کنی.
ات: آها باشه........ سوجین.
سوجین: ممنون امیدوارم تو کارت موفق باشی.!
ات: میبینمت
سوجین: خداحافظ
ات: (دست تکون میده)
.
.
.
.
ات:واو چه دختر سرزنده و خوشحالی بود!!
ات:به سمت دفتر راه افتادم، وارد آسانسور شدم، قبل از من یه پسره اونجا بود.همینکه سوار آسانسور شدم جمعیت زیادی بعد من وارد شدن! به قدری سریع اومده بودن که اصلا وقت نداشتم رو مو اونور کنم. همینجوری جمعیت وارد آسانسور میشد و من به اون پسره نزدیکه تر میشدم! دیگه به قدری نزدیکش شده بودم که خیلی راحت میتونم بگم کاملا تو بغلشم.. (بچه ها الان ات سمت اون پسره اس یعنی کلا پشت به بقیه مردمه تو آسانسور)
ات: واو یعنی الان این همه جمعیت میخوان برن طبقه دوم؟(آروم)
ات: داشتم با خودم حرف میزدم که یهو....
_________________________
لایک و کامنت یادتون نره 🖇🌚🖤
🖇𝚙𝚊𝚛𝚝𝟸🖇
ات: به سمت کمپانی راه افتادم و وارد کمپانی شدم. هیچ جایی رو بلد نبودم و از شانس بدم کمپانی یکم زیادی بزرگ بود.!
ات: اَه شت! دهنش سرویس من الان چجوری برم دفتر کمپانی؟!
دورو ورمو نگاه کردم که یهو چشمم به یه خانمه افتاد، یه کارت روی گردنش آویزون بود، روش نوشته بود: منشی !
رفتم سمتش و ازش پرسیدم:
ببخشید خانم میتونم بدونم دفتر آقای پی دی نیم کجاست؟
خانمه یه نگاهی بهم کرد و گفت :
شما؟
ات: من کیم ات هستم.
منشی:خب؟!
ات: و منیجر جدید گروه بی تی اسم و امروز روز اول کاریمه بخاطر همین نمیدونم دفتر کجاست!
منشی: آها، خب چرا از اول نگفتین دفترشون طبقه سوم وسطای راهرو سمت راسته!
ات: ممنونم خانم.
منشی: هی انقدر رسمی نباش، ما همه اینجا باهم دوستیم! میتونی منو سوجین صدا کنی.
ات: آها باشه........ سوجین.
سوجین: ممنون امیدوارم تو کارت موفق باشی.!
ات: میبینمت
سوجین: خداحافظ
ات: (دست تکون میده)
.
.
.
.
ات:واو چه دختر سرزنده و خوشحالی بود!!
ات:به سمت دفتر راه افتادم، وارد آسانسور شدم، قبل از من یه پسره اونجا بود.همینکه سوار آسانسور شدم جمعیت زیادی بعد من وارد شدن! به قدری سریع اومده بودن که اصلا وقت نداشتم رو مو اونور کنم. همینجوری جمعیت وارد آسانسور میشد و من به اون پسره نزدیکه تر میشدم! دیگه به قدری نزدیکش شده بودم که خیلی راحت میتونم بگم کاملا تو بغلشم.. (بچه ها الان ات سمت اون پسره اس یعنی کلا پشت به بقیه مردمه تو آسانسور)
ات: واو یعنی الان این همه جمعیت میخوان برن طبقه دوم؟(آروم)
ات: داشتم با خودم حرف میزدم که یهو....
_________________________
لایک و کامنت یادتون نره 🖇🌚🖤
۲.۵k
۲۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.